Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
low power stage
طبقه کم قدرت
Search result with all words
elite
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
bolshevism
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
Other Matches
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
stratify
طبقه طبقه کردن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
powered
قدرت
strengths
قدرت
powering
قدرت
powers
قدرت
strength
قدرت
potency
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
nerve
قدرت
commanding
با قدرت
nerves
قدرت
tension
قدرت
tensions
قدرت
force
قدرت
forces
قدرت
posses
قدرت
posse
قدرت
abilities
قدرت
ability
قدرت
authority
قدرت
sovereignty
قدرت
energy
قدرت
power takeoff
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
might
قدرت
energies
قدرت
forcing
قدرت
strong-arm
قدرت
strong arm
قدرت
capability
قدرت
godown
قدرت
vigour
قدرت
vis
قدرت
power
قدرت
vim
قدرت
strenght
قدرت
vigor
قدرت
zing
قدرت
dynamism
قدرت تحرک
monopoly power
قدرت انحصاری
authoritarianism
قدرت طلبی
receptivity
قدرت پذیرش
strenght
قدرت شدت
reflecting power
قدرت انعکاس
firepower
قدرت شلیک
horse power
قدرت اسب
hands
قدرت توپگیری
rating plate
پلاک قدرت
power failures
قطع قدرت
prepotency
قدرت کامل
puissance
توان قدرت
power failure
قطع قدرت
refractive power
قدرت شکست
hiding power
قدرت پوشش
solvency
قدرت حلالپوشی
basicity
قدرت بازی
can
قدرت داشتن
source of power
منبع قدرت
social power
قدرت اجتماعی
discourses
قدرت استقلال
canning
قدرت داشتن
cans
قدرت داشتن
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
seapower
قدرت دریایی
sight
قدرت دید
resolving power
قدرت تفکیک
retentivity
قدرت نگهداری
saber rattling
قدرت نمایی
scattering power
قدرت پراکندگی
scepter
قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power
قدرت بحری
full
تمام قدرت
fullest
تمام قدرت
pi accepting
قدرت پی پذیری
power distribution
پخش قدرت
power function
تابع قدرت
world power
قدرت جهانی
stock car
قدرت و دوام
stock-car
قدرت و دوام
stock-cars
قدرت و دوام
power consumption
مصرف قدرت
power loss
تلف قدرت
will-power
قدرت اراده
power factor
ضریب قدرت
world power
قدرت دنیوی
enterprise
قدرت اقدام
will to power
قدرت خواهی
heaven
قدرت پروردگار
voltage source
منبع قدرت
heavens
قدرت پروردگار
staying power
طاقت قدرت
enterprises
قدرت اقدام
useful power
قدرت مفید
power dissipation
اتلاف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
discourse
قدرت استقلال
superpowers
ابر قدرت
power cable
کابل قدرت
leverage
قدرت نفوذ
super power
ابر قدرت
on
در اوج قدرت
superpower
ابر قدرت
palgwe
فوق قدرت
like a ton of bricks
<idiom>
به شدت یا با قدرت
prepotence
قدرت کامل
the finger of god
قدرت خدا
power transmission
انتقال قدرت
power outege
قطع قدرت
power source
منبع قدرت
posses
قدرت قانونی
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع قدرت
power test
ازمون قدرت
posse
قدرت قانونی
acidity
قدرت اسیدی
creativity
قدرت خلاقه
great power
کشور با قدرت
bearing capacity
قدرت تحمل
benumb
بی قدرت کردن
magnitude
شدت قدرت
bond strength
قدرت پیوند
omnipotence
قدرت مطلق
omnipotence
قدرت تام
authoritarians
قدرت طلب
authoritarian
قدرت طلب
generator output
قدرت مولد
fluxing power
قدرت سیلان
gripping power
قدرت مهارکنندگی
sights
قدرت دید
authority
مرجع قدرت
power switch
کلید قدرت
heavy current circuit breaker
کلید قدرت
heam yoei vooly
تئوری قدرت
powers
قدرت نیرو
powering
قدرت نیرو
authority figure
مظهر قدرت
powered
قدرت نیرو
authority symbol
نماد قدرت
power
قدرت نیرو
fire power
قدرت تیراندازی
fire power
قدرت اتش
detectability
قدرت اشکارسازی
destructivity
قدرت تخریب
deglutition
قدرت بلع
cogency
قدرت عقیده
combat power
قدرت رزمی
damping power
قدرت میرایی
conveying capacity
قدرت انتقال
countervailing power
قدرت همسنگ
cutting power
قدرت برش
cutting capacity
قدرت برش
rods
میله قدرت
detection range
قدرت اکتشافی
diagonal power
قدرت قطری
circuit breaking capacity
قدرت قطع
fasces
قدرت مجازات
explosive force
قدرت انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
engine power
قدرت موتور
engine performance
قدرت موتور
emissive power
قدرت صدور
effective power
قدرت موثر
economic power
قدرت اقتصادی
economic potential
قدرت اقتصادی
driving power
قدرت محرکه
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
rod
میله قدرت
high powerd money
پول پر قدرت
purchasing power
قدرت خرید
high power transistor
ترانزیستور قدرت
absorbency
قدرت جذب
adhesive stress
قدرت چسبندگی
accelerating power
قدرت شتاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com