Dictiornary-Farsi | طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
replevin	طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده


Other Matches

claim for restitution	دعوی استرداد
retraxit	استرداد دعوی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
levy a sum on a person's property	به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
irredentism	نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
use and occupation	عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
habeas corpus	حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
under restraint	در توقیف تحت توقیف د ربند
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
refunding	استرداد
recuperation	استرداد
right of reversion	حق استرداد
renders	استرداد
rendered	استرداد
recovery	استرداد
recoveries	استرداد
extradition	استرداد
restoration	استرداد
refund	استرداد
render	استرداد
reimbursements	استرداد
reclaimation	استرداد
withdrawal	استرداد
reimbursement	استرداد
refunds	استرداد
refunded	استرداد
reclamation	استرداد
withdrawals	استرداد
restitution	استرداد
extradition	استرداد مجروحین
reclaimable	قابل استرداد
recovery	استرداد جبران
recvery	استرداد وصول
recoveries	استرداد جبران
extradition of criminals	استرداد مجرمین
retraction	انقباض استرداد
retractions	انقباض استرداد
extradition	استرداد مجرمین
ejectment	دعوای استرداد
rebates	استرداد وجه
rebate	استرداد وجه
irremediable	غیرقابل استرداد
requisition	واست استرداد مجرم
irresponsible	غیر قابل استرداد
drawbacks	استرداد حقوق گمرکی
requisitioned	واست استرداد مجرم
requisitioning	واست استرداد مجرم
requisitions	واست استرداد مجرم
drawback	استرداد حقوق گمرکی
irretrievability	عدم قابلیت استرداد
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
repayment guarantee	ضمانت استرداد پیش پرداخت
extradition	استرداد محرمین بدولت متبوعه
irretrievable	غیر قابل استرداد باز نیافتنی
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
stoppage in transitu	حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
aim	منظور
pricks	منظور
meanings	منظور
prick	منظور
pricked	منظور
purposes	منظور
with a view to	به منظور
pricking	منظور
purpose of the dam	منظور از سد
with the intention of	به منظور
objectless	بی منظور
aims	منظور
sake	منظور
with the view of	به منظور
meaning	منظور
aimed	منظور
purpose	منظور
view	منظور
views	منظور
purposeless	بی منظور
scope	منظور
viewed	منظور
intention	منظور
intentions	منظور
viewing	منظور
whereunto	بچه منظور
whereto	بچه منظور
intent	معنی منظور
intention	قصد و منظور
allocating	منظور کردن
provided <adj.> <past-p.>	منظور شده
appropriated <adj.> <past-p.>	منظور شده
to make allowance	منظور کردن
for publicity purposes	به منظور تبلیغ
to what purpose	برای چه منظور
allocates	منظور کردن
allocate	منظور کردن
get at <idiom>	منظور داشتن
objective	هدف منظور
intentions	قصد و منظور
objectives	منظور ازعملیات
objective	منظور ازعملیات
scope	منظور از عملیات
objectives	هدف منظور
scope	منظور مفاد
laid on <past-p.>	منظور شده
self-defeating	علیه منظور خود
self defeating	علیه منظور خود
adhoc	تنها به این منظور
to make oneself clear <idiom>	منظور را روشن کردن
paper gold	منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sale	فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something	منظور انجام کاری را داشتن
clearance sales	فروش به منظور تصفیه حراج
malingering	تعارض به منظور فرار ازخدمت
to mean	منظور [داشتن] این است
What does it exactly mean?	منظور از این دقیقا چه است؟
(can't) make head nor tail of something <idiom>	فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
assessment	تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments	تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments	تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
bridgeware	برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessment	تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
adjutant's call	احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
theft bote	استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
capitalized expense	در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
mark-down	قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
scope	طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
mark-downs	قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
declared value	قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
it did not meet our views	منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
lawsuits	دعوی
pretension	دعوی
quarrelled	دعوی
quarrelling	دعوی
professions	دعوی
profession	دعوی
quarreling	دعوی
quarreled	دعوی
quarrels	دعوی
case	دعوی
pretensions	دعوی
lawsuit	دعوی
strife	دعوی
quarrel	دعوی
cases	دعوی
claim	دعوی
claimed	دعوی
suit at law	دعوی
claiming	دعوی
claims	دعوی
priming	پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
treasury stock	سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
drain joints	فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
radical economists	منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
restraints	توقیف
nabbing	توقیف
confiscation	توقیف
suppression	توقیف
arrest	توقیف
nabs	توقیف
nabbed	توقیف
restraint	توقیف
imperisonment	توقیف
distrainment	توقیف
constraint	توقیف
distraint	توقیف
garnishment	توقیف
durance	توقیف
arrested	توقیف
trustee process	توقیف
arrestment	توقیف
arrests	توقیف
durante	توقیف
distress	توقیف
hold up	توقیف
seizures	توقیف
embargo	توقیف
distresses	توقیف
nab	توقیف
seizure	توقیف
embargoes	توقیف
attachment	توقیف
custody	توقیف
captions	توقیف
stoppage	توقیف
stoppages	توقیف
detention	توقیف
internment	توقیف
caption	توقیف
confinement	توقیف
hold-up	توقیف
bail	توقیف
hold-ups	توقیف
sequestration	توقیف
detentions	توقیف
supperession	توقیف
desistement	انصراف از دعوی
cause of claim	منشاء دعوی