Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
model	طرح ریختن ساختن
modeled	طرح ریختن ساختن
modelled	طرح ریختن ساختن
models	طرح ریختن ساختن
Other Matches
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
infuses	ریختن
spilling	ریختن
mixing	در هم ریختن
to water	آب ریختن
infusing	ریختن
sands	شن ریختن
pour	ریختن
skink	ریختن
infused	ریختن
interfusion	در هم ریختن
interfuse	در هم ریختن
infuse	ریختن
poured	ریختن
lash vi	ریختن
spilled	ریختن
spill	ریختن
strew	ریختن
strewed	ریختن
spills	ریختن
strewing	ریختن
strewn	ریختن
yeild	ریختن
strews	ریختن
to inject into the bowels	ریختن
pours	ریختن
pouring	ریختن
lave	ریختن
to take a cast of	ریختن
birl	ریختن
shedding	ریختن
disembogue	ریختن
disassemble	به هم ریختن
sheds	ریختن
sand	شن ریختن
spilled or spilt	ریختن
mew	پر ریختن
mewed	پر ریختن
cast concrete	ریختن
dump	ریختن
bestrew	ریختن
besprinkle	ریختن
effuse	ریختن
grout	ریختن
affose	ریختن
affuse	ریختن
mewing	پر ریختن
affution	ریختن
to take to one's legs	ریختن
shed	ریختن
perspired	عرق ریختن
to make hay of	روی هم ریختن
back-up	معکوس ریختن
huddle	روی هم ریختن
huddled	روی هم ریختن
tun	دربشکه ریختن
perspires	عرق ریختن
perspiring	عرق ریختن
decanting	ریختن شراب
huddling	روی هم ریختن
decants	ریختن شراب
huddles	روی هم ریختن
drafts	از بشکه ریختن
drafted	از بشکه ریختن
spewed	بخارج ریختن
sack	درکیسه ریختن
to tumble down	فرو ریختن
top cast	ریختن از بالا
top pour	ریختن از بالا
sacked	درکیسه ریختن
to spawn eggs	ریختن تخم
to pour out	بیرون ریختن
topdress	سطحی ریختن
back up	معکوس ریختن
to shed tears	اشک ریختن
to rain tears	اشک ریختن
to pour out tea	چایی ریختن
perspire	عرق ریختن
draft	از بشکه ریختن
sacks	درکیسه ریختن
flushing	اب را بافشار ریختن
moult	موی ریختن
shedding	پوست ریختن
shed	پوست ریختن
barrels	در خمره ریختن
barrel	در خمره ریختن
molted	موی ریختن
molting	موی ریختن
molts	موی ریختن
moulted	موی ریختن
moults	موی ریختن
saucer	در نعلبکی ریختن
saucers	در نعلبکی ریختن
jug	درکوزه ریختن
sheds	پوست ریختن
defoliating	برگ ریختن
defoliates	برگ ریختن
infusions	ریختن پاشیدن
infusion	ریختن پاشیدن
spew	بخارج ریختن
spewing	بخارج ریختن
spews	بخارج ریختن
defoliate	برگ ریختن
defoliated	برگ ریختن
jugs	درکوزه ریختن
flushes	اب را بافشار ریختن
flush	اب را بافشار ریختن
bleed	خون ریختن
recast	ازنو ریختن
dusts	ریختن پاشیدن
dusted	ریختن پاشیدن
dust	ریختن پاشیدن
recasting	ازنو ریختن
recasts	ازنو ریختن
crumble	فرو ریختن
crumbled	فرو ریختن
crumbles	فرو ریختن
crumbling	فرو ریختن
decant	ریختن شراب
bleeds	خون ریختن
weep	اشک ریختن
weeps	اشک ریختن
stoking	سوخت ریختن در
stokes	سوخت ریختن در
stoked	سوخت ریختن در
stoke	سوخت ریختن در
come along <idiom>	برنامه ریختن
To cast in a mould .	درقالب ریختن
caves	فرو ریختن
cave	فرو ریختن
dishes	در بشقاب ریختن
dish	در بشقاب ریختن
blocks	قالب ریختن
block	قالب ریختن
decanted	ریختن شراب
to come down with a run	فرو ریختن
emits	بیرون ریختن
sand	ماسه ریختن شن
sands	ماسه ریختن شن
vent	بیرون ریختن
vented	بیرون ریختن
venting	بیرون ریختن
vents	بیرون ریختن
bottle	دربطری ریختن
bottles	دربطری ریختن
encase in concrete	بتن ریختن
blocked	قالب ریختن
desquamate	پوست ریختن
emitted	بیرون ریختن
emitting	بیرون ریختن
practise or tice	طرح ریختن
oviposit	تخم ریختن
overfeed	زیادمصالح ریختن در
inurn	در خاکدان ریختن
outpour	بیرون ریختن
void	بیرون ریختن
die cast	ریختن فشاری
can	درقوطی ریختن
fall in	فرو ریختن
cast up hill	سربالا ریختن
illapse	فرو ریختن
inpour	بدرون ریختن
cans	درقوطی ریختن
jetted	بیرون ریختن
jets	بیرون ریختن
jet	بیرون ریختن
canning	درقوطی ریختن
baskets	درسبد ریختن
to make plans	برنامه ریختن
to forge out plans	برنامه ریختن
cast concrete	بتن ریختن
bottom pour	از زیر ریختن
to forge out plans	نقشه ریختن
bottom cast	از زیر ریختن
bollix	بهم ریختن
basket	درسبد ریختن
grout	دوغاب ریختن
to make plans	نقشه ریختن
fob	بجیب ریختن
emit	بیرون ریختن
rewriting	از نو طرح ریختن
jetting	بیرون ریختن
die cast	ریختن حدیدهای
to break out	بیرون ریختن
rewrites	از نو طرح ریختن
rewrote	از نو طرح ریختن
dish out	در فرف ریختن
ecdysis	پوست ریختن
rewritten	از نو طرح ریختن
rewrite	از نو طرح ریختن
effuse	بیرون ریختن از
breaking down of insulation	فرو ریختن نارسانایی
To shed blood. Bloodshed.	خون ریختن ( کشتار )
paunches	امعاء درشکم ریختن
paunch	امعاء درشکم ریختن
yeild point	مرز ریختن حد فلواژ
plans	طرح کشیدن یا ریختن
commix	بهم ریختن درامیختن
pour oil on troubled waters <idiom>	آب روی آتش ریختن
snap out of it <idiom>	ترس کسی ریختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com