English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
plan طرح کشیدن یا ریختن
plans طرح کشیدن یا ریختن
Search result with all words
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plans نقشه کشیدن طرح ریختن
Other Matches
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
disassemble به هم ریختن
to take a cast of ریختن
mixing در هم ریختن
cast concrete ریختن
disembogue ریختن
lash vi ریختن
poured ریختن
to inject into the bowels ریختن
sand شن ریختن
infuse ریختن
infused ریختن
infuses ریختن
infusing ریختن
grout ریختن
spilled or spilt ریختن
skink ریختن
effuse ریختن
pours ریختن
pouring ریختن
shed ریختن
interfuse در هم ریختن
sands شن ریختن
strews ریختن
affution ریختن
affuse ریختن
affose ریختن
lave ریختن
to water آب ریختن
dump ریختن
yeild ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
mewing پر ریختن
strewn ریختن
strewing ریختن
strewed ریختن
to take to one's legs ریختن
besprinkle ریختن
pour ریختن
birl ریختن
spills ریختن
spilling ریختن
spilled ریختن
spill ریختن
bestrew ریختن
interfusion در هم ریختن
strew ریختن
sheds ریختن
shedding ریختن
outpour بیرون ریختن
shedding پوست ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
shed پوست ریختن
oviposit تخم ریختن
tun دربشکه ریختن
sheds پوست ریختن
practise or tice طرح ریختن
to come down with a run فرو ریختن
barrels در خمره ریختن
barrel در خمره ریختن
to break out بیرون ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flush اب را بافشار ریختن
block قالب ریختن
to tumble down فرو ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
weeps اشک ریختن
weep اشک ریختن
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
topdress سطحی ریختن
bottles دربطری ریختن
bottle دربطری ریختن
vents بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
blocks قالب ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
to shed tears اشک ریختن
recasts ازنو ریختن
stoking سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
to make hay of روی هم ریختن
caves فرو ریختن
cave فرو ریختن
dishes در بشقاب ریختن
dish در بشقاب ریختن
to pour out tea چایی ریختن
to rain tears اشک ریختن
blocked قالب ریختن
vent بیرون ریختن
molting موی ریختن
bottom pour از زیر ریختن
recasting ازنو ریختن
recast ازنو ریختن
cast concrete بتن ریختن
cast up hill سربالا ریختن
desquamate پوست ریختن
die cast ریختن فشاری
die cast ریختن حدیدهای
dish out در فرف ریختن
baskets درسبد ریختن
basket درسبد ریختن
ecdysis پوست ریختن
effuse بیرون ریختن از
fob بجیب ریختن
bottom cast از زیر ریختن
bollix بهم ریختن
crumble فرو ریختن
can درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
cans درقوطی ریختن
perspire عرق ریختن
perspired عرق ریختن
perspires عرق ریختن
perspiring عرق ریختن
decants ریختن شراب
decanting ریختن شراب
decanted ریختن شراب
decant ریختن شراب
crumbling فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
crumbled فرو ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
defoliate برگ ریختن
spews بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spew بخارج ریختن
illapse فرو ریختن
inpour بدرون ریختن
inurn در خاکدان ریختن
emit بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
encase in concrete بتن ریختن
emitted بیرون ریختن
infusions ریختن پاشیدن
infusion ریختن پاشیدن
defoliated برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliating برگ ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
fall in فرو ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
grout دوغاب ریختن
jugs درکوزه ریختن
jug درکوزه ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
moults موی ریختن
moulted موی ریختن
moult موی ریختن
molts موی ریختن
molted موی ریختن
emitting بیرون ریختن
bleeds خون ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
dusted ریختن پاشیدن
jets بیرون ریختن
dusts ریختن پاشیدن
sack درکیسه ریختن
void بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
sacked درکیسه ریختن
sacks درکیسه ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
to pour out بیرون ریختن
back up معکوس ریختن
dust ریختن پاشیدن
sand ماسه ریختن شن
come along <idiom> برنامه ریختن
jetting بیرون ریختن
to make plans برنامه ریختن
bleed خون ریختن
huddle روی هم ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
to make plans نقشه ریختن
huddles روی هم ریختن
huddled روی هم ریختن
jet بیرون ریختن
sands ماسه ریختن شن
draft از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com