English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
Other Matches
textures طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
trail پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grappling گرفتن لباس یکدیگر
concentric shafts شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
triptych عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
coordinate روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
follow the string وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary بین ذرات در داخل ذرات
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymieing قرار گرفتن
stand قرار گرفتن
lies قرار گرفتن
stymies قرار گرفتن
stymie قرار گرفتن
stymied قرار گرفتن
lied قرار گرفتن
lie قرار گرفتن
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
surmounts بالا قرار گرفتن
surmounted بالا قرار گرفتن
grade در پایهای قرار گرفتن
surmount بالا قرار گرفتن
surmounting بالا قرار گرفتن
pews درنیمکت قرار گرفتن
pew درنیمکت قرار گرفتن
grades در پایهای قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
colocate کنار هم قرار گرفتن
poise of head وضع قرار گرفتن سر روی تن
align دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
snug بطور دنج قرار گرفتن
bear درسمت قرار گرفتن در سمت
alignments قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن مناسب در صفحه
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
bears درسمت قرار گرفتن در سمت
feel the pinch <idiom> در تنگنای مالی قرار گرفتن
attitudes حالت قرار گرفتن رفتار
equitant رویهم قرار گرفتن برگها
emotionalize تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure در معرض حرارت قرار گرفتن
overlie قرار گرفتن خفه کردن
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
attitude حالت قرار گرفتن رفتار
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
formats قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment محل قرار گرفتن جامه دان
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
in situ [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlapped بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifles بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlaps بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
haul defilade تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
venation ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
trifle بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlap بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
chop زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
chopped زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillow بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeds بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillows بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfered توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
quivers بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interferes توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
quiver بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
cover off پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
ingredients ذرات
ingredient ذرات
metal foulings ذرات فلز
weight of solids وزن ذرات
fundamental particles ذرات بنیادی
particle physics فیزیک ذرات
intermolecular بین ذرات
intermolecular در داخل ذرات
radioactive rays ذرات رادیواکتیو
elementary particles ذرات بنیادی
cosmic particles ذرات کیهانی
planetesimal ذرات سیارهای
molecular attracticm جاده ذرات
blood corpuscles ذرات خون
sand blasting ذرات سنگ
denseness تراکم ذرات
allergen ذرات الرژی زا
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
roily پر از ذرات رسوبی
from one another <adv.> از یکدیگر
from each other <adv.> از یکدیگر
of one another <adv.> از یکدیگر
interwork بر یکدیگر
one another یکدیگر
one a یکدیگر
of each other <adv.> از یکدیگر
each other یکدیگر
emulsion ذرات چربی دراب
particulate دارای ذرات ریز
segregation تفکیک ذرات بتن
planetesimal hypothesis فرضیه ذرات سیارهای
thershold temperature استانه دمای ذرات
pollinium توده ذرات گرده گل
nebulize تبدیل به ذرات کردن
emulsioned ذرات چربی دراب
emulsioning ذرات چربی دراب
cascade impactor دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
effective size of grain قطر موثر ذرات
absorption of charged particles جذب ذرات باردار
scattering of alpha particles پراکندگی ذرات الفا
emulsions ذرات چربی دراب
particle physics فیزیک ذرات اتمی
couple ترکیب با یکدیگر
interconnects اتصال به یکدیگر
coupled ترکیب با یکدیگر
couples ترکیب با یکدیگر
peer to each other قرین یکدیگر
peer to each other برابر با یکدیگر
simultaneous with each other مقارن یکدیگر
arm in arm در دست یکدیگر
combines ترکیب با یکدیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com