English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English Persian
growthmanship طرفداری ازرشد
Other Matches
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
one tideness طرفداری
siding طرفداری
partisanship طرفداری
partiality طرفداری
favouritism طرفداری
adhesion طرفداری
devotion طرفداری
sidings طرفداری
favoritism طرفداری
one sidedness طرفداری
prelatism طرفداری ازمتران ها
side طرفداری کردن از
sides طرفداری کردن از
advocate طرفداری کردن
party spirit طرفداری حزبی
he sided with us طرفداری از ما کرد
germanism طرفداری از المان
biases طرفداری تعصب
to stand for طرفداری کردن از
bias طرفداری تعصب
take the part of طرفداری کردن
favor طرفداری مرحمت کردن
favors همراهی یا طرفداری کردن با
favour طرفداری مرحمت کردن
favored طرفداری مرحمت کردن
unprejudiced بدون تبعیض یا طرفداری
favoring همراهی یا طرفداری کردن با
favors طرفداری مرحمت کردن
To take someones side . To side with someone. از کسی طرفداری کردن
favoring طرفداری مرحمت کردن
libertarianism طرفداری از ازادی فردی
favored همراهی یا طرفداری کردن با
favour همراهی یا طرفداری کردن با
favouring طرفداری مرحمت کردن
favours همراهی یا طرفداری کردن با
advocated طرفداری کردن حامی
advocates طرفداری کردن حامی
advocating طرفداری کردن حامی
favours طرفداری مرحمت کردن
royalism طرفداری از رژیم سلطنتی
favouring همراهی یا طرفداری کردن با
respect of persons طرفداری و واهمه از کسان
proslavery طرفداری از برده فروشی
to take the p of a person ازکسی طرفداری کردن
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
with out any p to بدون هیچ طرفداری ازاو
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
sectionalism طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
partook بهره داشتن طرفداری کردن
The senator argued in favour of lowering the tax. سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
world federalism طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
royalism شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
teetotal وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
prohibitionism طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against [for] somebody سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
phonetist متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favor نیکی کردن به طرفداری کردن
favored نیکی کردن به طرفداری کردن
favours نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring نیکی کردن به طرفداری کردن
favour نیکی کردن به طرفداری کردن
favors نیکی کردن به طرفداری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com