English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (8 milliseconds)
English Persian
bias طرفداری تعصب
biases طرفداری تعصب
Search result with all words
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Other Matches
preconception تعصب
preconceptions تعصب
open-minded بی تعصب
bigotry تعصب
prejudices تعصب
prejudice تعصب
dispassionate بی تعصب
fanaticism تعصب
peninsularity تعصب
fixed idea تعصب
indfferent بی تعصب
prepossession تعصب
narrow minddedness تعصب
partisanship تعصب
unprejudiced بی تعصب
zealotry تعصب
intolerancy تعصب ناتوانی
party spirit تعصب حزبی
passion تعصب شدید
partiality تعصب غرض
intolerance تعصب ناتوانی
zeal گرمی تعصب
religiosity تعصب مذهبی
dogmatism تعصب مذهبی
racial prejudice تعصب نژادی
fanatically از روی تعصب
jingoism وطن پرستی با تعصب
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
Please be unbiased(fair,objective). تعصب بخرج ندهید
chauvinism تعصب در وطن پرستی
priggism تعصب سخت مذهبی
porenotion تعصب بلا تصور
sidings طرفداری
siding طرفداری
partisanship طرفداری
one sidedness طرفداری
one tideness طرفداری
adhesion طرفداری
devotion طرفداری
partiality طرفداری
favouritism طرفداری
favoritism طرفداری
chauvinism میهن پرستی از روی تعصب
To be biased (prejudiced). درمورد چیزی تعصب داشتن
pragmatism تعصب دراثبات عقیده خود
dogmatize تعصب مذهبی نشان دادن
prelatism طرفداری ازمتران ها
to stand for طرفداری کردن از
take the part of طرفداری کردن
party spirit طرفداری حزبی
he sided with us طرفداری از ما کرد
growthmanship طرفداری ازرشد
germanism طرفداری از المان
sides طرفداری کردن از
advocate طرفداری کردن
side طرفداری کردن از
clannish دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
prejudice agaiast a person غرض نسبت بکسی از روی تعصب
bigotry سرسختی درعقیده عمل تعصب امیز
royalism طرفداری از رژیم سلطنتی
favored طرفداری مرحمت کردن
favouring همراهی یا طرفداری کردن با
favour طرفداری مرحمت کردن
favours طرفداری مرحمت کردن
favouring طرفداری مرحمت کردن
to take the p of a person ازکسی طرفداری کردن
proslavery طرفداری از برده فروشی
favour همراهی یا طرفداری کردن با
favours همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone. از کسی طرفداری کردن
respect of persons طرفداری و واهمه از کسان
advocated طرفداری کردن حامی
favor طرفداری مرحمت کردن
libertarianism طرفداری از ازادی فردی
favoring طرفداری مرحمت کردن
favoring همراهی یا طرفداری کردن با
favored همراهی یا طرفداری کردن با
unprejudiced بدون تبعیض یا طرفداری
favors همراهی یا طرفداری کردن با
favors طرفداری مرحمت کردن
advocating طرفداری کردن حامی
advocates طرفداری کردن حامی
partook بهره داشتن طرفداری کردن
with out any p to بدون هیچ طرفداری ازاو
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
sectionalism طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
The senator argued in favour of lowering the tax. سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
world federalism طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
teetotal وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
royalism شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb> جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
to lobby against [for] somebody سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
prohibitionism طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
mumpsimus ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
phonetist متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favouring نیکی کردن به طرفداری کردن
favours نیکی کردن به طرفداری کردن
favored نیکی کردن به طرفداری کردن
favor نیکی کردن به طرفداری کردن
favour نیکی کردن به طرفداری کردن
favors نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring نیکی کردن به طرفداری کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com