Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
revivalist
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
Other Matches
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
revivalist movement
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
to cling to the old ways
به رسوم قدیمی چسبیدن
to leave everything as it is
[not to change anything]
رسوم قدیمی را ثابت
[دست نخورده]
نگه داشتن
tribial rugs
فرش های عشایری
[فرش های ایلی]
[اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
discrete
<adj.>
مبادی آداب
discretional
<adj.>
مبادی آداب
discreet
<adj.>
مبادی آداب
prudent
[discreet]
<adj.>
مبادی آداب
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
urban renewal
احیای شهری
land development
احیای اراضی
reforestation
احیای جنگل
Domestic Revival
سبک احیای زندگی
Jacobethan
احیای معماری جاکوبی
rehabilitation
احیای شهرت یااعتبار
French Renaissance Revival
احیای سبک رنسانس
Free Gothic
احیای سبک گوتیک
Doric Revival
احیای دور دوریک
Celtic Revival
[احیای هنر سلتی در بریتانیا و ایرلند]
High Victorian
[سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
etiquette
رسوم
manner
رسوم
mores
رسوم
cathedral style
[احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
the old ways
رسوم قدیم
folklore
رسوم اجدادی
conventionalism
پیروی از رسوم
their customs
رسوم ایشان
Gothic Revival
[سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
unconventional
ازاد از قیود و رسوم
souithernism
رسوم واداب جنوب
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
conventionalization
هم رنگی با ایین و رسوم
unconverti nal
ازادازقیود یا رسوم غیرقراردادی
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
anglicised
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicises
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicising
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicize
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizes
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
provinciality
لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
judaize
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
unconventionality
عدم رعایت اداب و رسوم
anglicized
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
Greek Revival
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
Aesthetic Movement
[جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
irishism
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
Historicism
[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
partizan
طرفدار
cohorts
طرفدار
factioneer
طرفدار
adherent
طرفدار
one-sided
طرفدار
exponents
طرفدار
advocator
طرفدار
partizan etc
طرفدار
cohort
طرفدار
partisan
طرفدار
exponent
طرفدار
party
طرفدار
insurrectionist
طرفدار
partisans
طرفدار
adherents
طرفدار
partial
طرفدار
advocate
طرفدار
advocated
طرفدار
advocates
طرفدار
pro
طرفدار
advocating
طرفدار
votary
طرفدار
pro-
طرفدار
interventionist
طرفدار مداخله
risk lover
طرفدار ریسک
risk lover
طرفدار خطر
monopolist
طرفدار انحصار
keynesianism
طرفدار کینز
papist
طرفدار پاپ
he is on our side
طرفدار مااست
factionary
طرفدار یک فرقه
nudist
طرفدار برهنگی
absolutist
طرفدار استبداد
reformers
طرفدار نهضت
reformer
طرفدار نهضت
abolitionist
طرفدار برانداختن
to count
طرفدار شمردن
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
centralists
طرفدار تمرکز
democrate
طرفدار دمکراسی
centralist
طرفدار تمرکز
activist
طرفدار عمل
activists
طرفدار عمل
royalists
طرفدار سلطنت
royalist
طرفدار سلطنت
relative income hypothesis
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
mongamist
طرفدار داشتن یک همسر
mutualist
طرفدار اصول همدستی
negrophile
طرفدار سیاه پوست
theocrat
طرفدار یزدان سالاری
proponents
توضیح دهنده طرفدار
proponent
توضیح دهنده طرفدار
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
autonomist
طرفدار استقلال داخلی
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
parliamentarians
طرفدار حکومت پارلمانی
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
theorist
طرفدار استدلال نظری
theorists
طرفدار استدلال نظری
libertarians
طرفدار ازادی اراده
federalist
طرفدار دولت فدرال
teetotalist
طرفدار منع مسکرات
libertarian
طرفدار ازادی اراده
prohibitionist
طرفدار منع مسکرات
supply side economics
اقتصاد طرفدار عرضه
partialist
شخص طرفدار یا معتصب
feminists
طرفدار حقوق زنان
feminist
طرفدار حقوق زنان
communist
طرفدار مرام اشتراکی
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
communists
طرفدار مرام اشتراکی
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
adhered
طرفدار بودن وفا کردن
adhere
طرفدار بودن وفا کردن
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
adheres
طرفدار بودن وفا کردن
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
fan
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
adhering
طرفدار بودن وفا کردن
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
adequateness
طرفدار بودن وفا کردن
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
sympathisers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
academic
طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
sympathizer
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
sympathizers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
manchester school
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
Zen
فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
lancastrian
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
hipster
شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
old time
قدیمی
stale cheque
چک قدیمی
We old – fashioned people .
ما قدیمی ها
fogram
قدیمی
date
قدیمی
old-timer
قدیمی
bygone
قدیمی
senior
قدیمی
timeworn
قدیمی
seniors
قدیمی
archaic
قدیمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com