English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
autonomist طرفدار استقلال داخلی
Other Matches
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
autonomy استقلال داخلی
communalistic مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
south american revolution انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
freedoms استقلال
freedom استقلال
independency استقلال
indpendence استقلال
independence استقلال
autarky استقلال اقتصادی
discourse قدرت استقلال
self support استقلال مالی
proclamation of independence اعلان استقلال
platform independence استقلال پایهای
discourses قدرت استقلال
dependance عدم استقلال
data independence استقلال داده ها
device independence استقلال دستگاه
algorithmic independence استقلال الگوریتمی
privacy استقلال پیام
economic independence استقلال اقتصادی
Independence Day روز استقلال
dependence عدم استقلال
autonomy استقلال محلی محدود
linear independence استقلال خطی [ریاضی]
individualism اصول استقلال فردی
Soc اصل استقلال قاضی
autarchical دارای استقلال اقتصادی
autarkical دارای استقلال اقتصادی
individualistic مبنی بر استقلال تکی
precocial دارای استقلال ازهنگام تولد
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
cohorts طرفدار
pro- طرفدار
cohort طرفدار
one-sided طرفدار
adherent طرفدار
advocator طرفدار
factioneer طرفدار
adherents طرفدار
insurrectionist طرفدار
party طرفدار
advocated طرفدار
advocates طرفدار
advocating طرفدار
pro طرفدار
exponents طرفدار
exponent طرفدار
advocate طرفدار
partial طرفدار
partisan طرفدار
votary طرفدار
partisans طرفدار
partizan طرفدار
partizan etc طرفدار
activists طرفدار عمل
abolitionist طرفدار برانداختن
absolutist طرفدار استبداد
reformer طرفدار نهضت
reformers طرفدار نهضت
nudist طرفدار برهنگی
activist طرفدار عمل
centralists طرفدار تمرکز
royalist طرفدار سلطنت
royalists طرفدار سلطنت
to count طرفدار شمردن
risk lover طرفدار ریسک
risk lover طرفدار خطر
football fan [British English] طرفدار فوتبال
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
monopolist طرفدار انحصار
keynesianism طرفدار کینز
interventionist طرفدار مداخله
centralist طرفدار تمرکز
papist طرفدار پاپ
democrate طرفدار دمکراسی
he is on our side طرفدار مااست
factionary طرفدار یک فرقه
communist طرفدار مرام اشتراکی
football fan [American English] طرفدار فوتبال آمریکایی
revivalists طرفدار احیای مذهبی
revivalist طرفدار احیای مذهبی
communists طرفدار مرام اشتراکی
aesthete طرفدار صنایع زیبا
aesthetes طرفدار صنایع زیبا
libertarians طرفدار ازادی اراده
libertarian طرفدار ازادی اراده
parliamentarians طرفدار حکومت پارلمانی
parliamentarian طرفدار حکومت پارلمانی
aristocrate طرفدار حکومت اشراف
mongamist طرفدار داشتن یک همسر
mutualist طرفدار اصول همدستی
negrophile طرفدار سیاه پوست
partialist شخص طرفدار یا معتصب
prohibitionist طرفدار منع مسکرات
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
theocrat طرفدار یزدان سالاری
teetotalist طرفدار منع مسکرات
world federalist طرفدار حکومت جهانی
equalitarian طرفدار تساوی انسان
feminists طرفدار حقوق زنان
radicals طرفدار اصلاحات اساسی
radical طرفدار اصلاحات اساسی
theorists طرفدار استدلال نظری
theorist طرفدار استدلال نظری
proponents توضیح دهنده طرفدار
federalist طرفدار دولت فدرال
proponent توضیح دهنده طرفدار
protectionism مکتب طرفدار حمایت
feminist طرفدار حقوق زنان
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
suffragette زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
suffragettes زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
adequateness طرفدار بودن وفا کردن
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
sympathisers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
academic طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
sympathizers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
sympathizer طرفدار همفکر پشتیبان فکری
adhering طرفدار بودن وفا کردن
adheres طرفدار بودن وفا کردن
adhered طرفدار بودن وفا کردن
adhere طرفدار بودن وفا کردن
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
humanitarian طرفدار کاهش الام بشر
literalist طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
fan پشتیبان [طرفدار] [هوادار] [ورزش]
mercantilist طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
voluntaryist طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
reformer پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
socialist سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
socialists سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
segregationist طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
revivalist طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
presbyteral طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
municipalist طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
imperialist طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
reformers پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
Zionist طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
Zen فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
irredentist طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
tammany انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
indoor داخلی
internal door در داخلی
innate داخلی
municipal داخلی
insides داخلی
intramural داخلی
territorial داخلی
esoteric داخلی
anie داخلی
inner داخلی
internal داخلی
ben داخلی
inside داخلی
endogenous داخلی
interior داخلی
in داخلی
in- داخلی
internal medicine طب داخلی
domestic داخلی
interiors داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
internal circuit مدار داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal boffles تیغههای داخلی
inferior conjunction مقارنه داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com