Dictiornary-Farsi | طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
segregationist	طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه


Other Matches

quadroon	از نژاد سفید وسیاه
paleface	نژاد سفید پوست
white civilization	تمدن نژاد سفید
apartheid	نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
nationalists	طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist	طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
epistasy	اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasis	اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
watermark	علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks	علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
iron-grey	رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey	رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron gray	رنگ خاکستری وسیاه اهن
senses	آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sense	آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sensed	آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
leukon	عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
block letter	حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
white with blue stripes	سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina	پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
breakdowns	جدایی
schismatism	جدایی
gulf	جدایی
gulfs	جدایی
separation	جدایی
disunion	جدایی
breakdown	جدایی
divorcement	جدایی
seclusion	جدایی
disseverance	جدایی
discreteness	جدایی
dissociation	جدایی
disconnexion	جدایی
dislocation	جدایی
disconnectedness	جدایی
disjunction	جدایی
isolation	جدایی
divorcing	جدایی
divorces	جدایی
divorce	جدایی
separations	جدایی
sequester	جدایی
segregation	جدایی
breakaway	جدایی
divorced	جدایی
seperation	جدایی
rupturing	سکستگی جدایی
ruptures	سکستگی جدایی
to cut the painter	جدایی انداختن
seperation point	نقطه جدایی
filled with water	دال بر جدایی
schism	جدایی شقاق
schisms	جدایی شقاق
separate	جدایی تفکیک
separated	جدایی تفکیک
separates	جدایی تفکیک
rupture	سکستگی جدایی
separative	حاکی از جدایی
segregationist	جدایی گرای
abscission	جدایی دریدگی
separation anxiety	اضطراب جدایی
desegregation	جدایی زدایی
to break company	جدایی کردن
severance	جدایی مجزایی
integral	جدایی ناپذیر
detribalization	جدایی از قبیله
detachable	جدایی پذیر
leukocyte	گویچه سفید خون گلبول سفید خون
schismatism	ایجاد جدایی تفرقه
judicial separaion	جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
parthian glance	نگاه هنگام جدایی
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
descents	نژاد
stirps	نژاد
issued	نژاد
issue	نژاد
congenerous	هم نژاد
blood	نژاد
issues	نژاد
phylum	نژاد
siblings	هم نژاد
race	نژاد
strains	نژاد
origins	نژاد
raced	نژاد
origin	نژاد
sibling	هم نژاد
phylon	نژاد
races	نژاد
strain	نژاد
descent	نژاد
Lurs	نژاد لر
discrimination	حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
xanthochroid	شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
partizan	طرفدار
advocating	طرفدار
advocates	طرفدار
advocated	طرفدار
party	طرفدار
exponent	طرفدار
exponents	طرفدار
advocate	طرفدار
advocator	طرفدار
insurrectionist	طرفدار
votary	طرفدار
partizan etc	طرفدار
pro-	طرفدار
partial	طرفدار
pro	طرفدار
factioneer	طرفدار
cohort	طرفدار
cohorts	طرفدار
partisan	طرفدار
partisans	طرفدار
one-sided	طرفدار
adherent	طرفدار
adherents	طرفدار
ethnocentrism	نژاد پرستی
genocide	نژاد ستیزی
genocide	نژاد زدایی
pedigree	ریشه نژاد
ethnology	نژاد شناسی
underbred	از نژاد غیراصیل
pedigrees	ریشه نژاد
ethnography	نژاد پرستی
Normans	از نژاد نرمان
Norman	از نژاد نرمان
Slav	از نژاد اسلاو
Slavs	از نژاد اسلاو
racism	نژاد پرستی
the black race	نژاد سیاه
Adegenerate ( decadent ) race .	نژاد فاسد
highborn	نیک نژاد
racists	نژاد پرست
ethnocentric	نژاد پرست
racist	نژاد پرست
mongrel	پست نژاد
mongrels	پست نژاد
half breed	از نژاد مختلف
eugenics	اصلاح نژاد
full blooded	از نژاد اصیل
full-blooded	پاک نژاد
purebred	پاک نژاد
Celt	نژاد سلت
Celts	نژاد سلت
full blood	نژاد خالص
outcrossing	پیوند دو نژاد
anglian	مربوط به نژاد
master race	نژاد برتر
biotype	جانداران هم نژاد
mutt	سگ پست نژاد
mutts	سگ پست نژاد
ab	پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
reformers	طرفدار نهضت
soccer fan [soccer supporter] [American English]	طرفدار فوتبال
football fan [British English]	طرفدار فوتبال
factionary	طرفدار یک فرقه
papist	طرفدار پاپ
reformer	طرفدار نهضت
nudist	طرفدار برهنگی
keynesianism	طرفدار کینز
royalist	طرفدار سلطنت
activist	طرفدار عمل
activists	طرفدار عمل
royalists	طرفدار سلطنت
interventionist	طرفدار مداخله
he is on our side	طرفدار مااست
centralists	طرفدار تمرکز
centralist	طرفدار تمرکز
risk lover	طرفدار خطر
to count	طرفدار شمردن
monopolist	طرفدار انحصار
democrate	طرفدار دمکراسی
absolutist	طرفدار استبداد
risk lover	طرفدار ریسک
abolitionist	طرفدار برانداختن
game fowl	نژاد خروس جنگی
of alow parentage	فرومایه پست نژاد
hamitic	مربوط به نژاد حام
inbreed	از یک نژاد ایجاد کردن
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
negrophobe	بیمناک از نژاد سیاه
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
interbreed	اصلاح نژاد کردن
heaven born	خدایی اسمانی نژاد
hamito semitic	از نژاد حامی وسامی
humankind	بشریت نژاد انسان
schnauzer	سگ " تری یر "المانی نژاد
semitics	نژاد شناسی سامی
bon ton	خوش نژاد اشرافی
skinheads	رذل نژاد پرست
skinhead	رذل نژاد پرست
akkadian	نژاد اکد یا اکاد
top dog	نژاد یا شخص غالب
africander	افریقایی فرنگی نژاد
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
creole	دارای نژاد مخلوط
anti-Semitic	مخالف نژاد سامی