Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
Other Matches
growing pains
الام رشدی
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
partial
طرفدار
factioneer
طرفدار
partisans
طرفدار
advocate
طرفدار
insurrectionist
طرفدار
advocated
طرفدار
advocates
طرفدار
pro-
طرفدار
advocating
طرفدار
pro
طرفدار
partizan
طرفدار
adherent
طرفدار
exponent
طرفدار
exponents
طرفدار
one-sided
طرفدار
cohorts
طرفدار
cohort
طرفدار
adherents
طرفدار
advocator
طرفدار
partisan
طرفدار
votary
طرفدار
partizan etc
طرفدار
party
طرفدار
interventionist
طرفدار مداخله
centralist
طرفدار تمرکز
keynesianism
طرفدار کینز
activists
طرفدار عمل
papist
طرفدار پاپ
monopolist
طرفدار انحصار
activist
طرفدار عمل
centralists
طرفدار تمرکز
risk lover
طرفدار ریسک
democrate
طرفدار دمکراسی
he is on our side
طرفدار مااست
reformer
طرفدار نهضت
reformers
طرفدار نهضت
nudist
طرفدار برهنگی
factionary
طرفدار یک فرقه
absolutist
طرفدار استبداد
royalists
طرفدار سلطنت
royalist
طرفدار سلطنت
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
abolitionist
طرفدار برانداختن
to count
طرفدار شمردن
risk lover
طرفدار خطر
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
mongamist
طرفدار داشتن یک همسر
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
mutualist
طرفدار اصول همدستی
autonomist
طرفدار استقلال داخلی
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
negrophile
طرفدار سیاه پوست
prohibitionist
طرفدار منع مسکرات
parliamentarians
طرفدار حکومت پارلمانی
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
libertarian
طرفدار ازادی اراده
libertarians
طرفدار ازادی اراده
feminists
طرفدار حقوق زنان
feminist
طرفدار حقوق زنان
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
communist
طرفدار مرام اشتراکی
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
federalist
طرفدار دولت فدرال
communists
طرفدار مرام اشتراکی
partialist
شخص طرفدار یا معتصب
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
theorist
طرفدار استدلال نظری
supply side economics
اقتصاد طرفدار عرضه
theorists
طرفدار استدلال نظری
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
proponent
توضیح دهنده طرفدار
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
teetotalist
طرفدار منع مسکرات
proponents
توضیح دهنده طرفدار
theocrat
طرفدار یزدان سالاری
fan
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
adequateness
طرفدار بودن وفا کردن
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
adhering
طرفدار بودن وفا کردن
adheres
طرفدار بودن وفا کردن
adhered
طرفدار بودن وفا کردن
adhere
طرفدار بودن وفا کردن
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
sympathizers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
academic
طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
sympathisers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
revivalist
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
manchester school
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
lancastrian
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
Zen
فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
hipster
شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
groundhopper
[British English]
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
tammany
انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
reduction
کاهش
falling-off
کاهش
subtraction
کاهش
spoil
کاهش
imminution
کاهش
declining
کاهش
downturns
کاهش
decline
کاهش
declined
کاهش
declines
کاهش
downturn
کاهش
rebate
کاهش
falling off
کاهش
wastage
کاهش
decrement
کاهش
concession
کاهش
abatement
کاهش
shrinkage
کاهش
acceptance
کاهش
subrtraction
کاهش
devaluation
کاهش
rebates
کاهش
slow down
کاهش
deduction
کاهش
acceptances
کاهش
subraction
کاهش
depreciatory
کاهش
slowdowns
کاهش
relief
کاهش
spoiled
کاهش
spoiling
کاهش
spoils
کاهش
decreased
کاهش
reductions
کاهش
scale down
کاهش
mitigation
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
decreases
کاهش
dampers
کاهش
dampest
کاهش
slowdown
کاهش
degression
کاهش
decrease
کاهش
damp
کاهش
diminution
کاهش
attenuation
کاهش
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
disinvestment
کاهش سرمایه
drive reduction
کاهش سائق
waney
کاهش یافته
disinflation
کاهش تورم
wany
کاهش یافته
dishoarding
کاهش اندوخته
detraction
کاهش کسرشان
detraction
کاهش توجه
decrement
میزان کاهش
dishoarding
کاهش ذخیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com