Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
Other Matches
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
moist air
هوای تر
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
compressed air
هوای فشرده
compressed air
هوای متراکم
the open
هوای ازاد
out of door
در هوای ازاد
low air pressure
فشار هوای کم
out of doors
در هوای ازاد
foul weather
هوای خراب
secondry air
هوای ثانویه
foul weather
هوای نامساعد
humid air
هوای شرجی
blast roasting
تشویه با هوای دم
heavy weather
هوای خراب
hot blast
هوای دم داغ
circulationg air
هوای در گردش
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
heavy weather
هوای طوفانی
temperate climate
اب و هوای معتدل
air
هوای دم هوا
broken weather
هوای بی قرار
exhaust air
هوای خروجی
intake air
هوای ورودی
stable air
هوای پایدار
liquid air
هوای مایع
humid air
هوای نمناک
marine climate
اب و هوای دریایی
swelter
هوای گرم
forced draft
هوای با فشار
agglutinant
هوای التیام
In the open air.
در هوای آزاد.
dead air
هوای راکد
passion
هوای نفس
emergency air
هوای اضطراری
swelters
هوای گرم
sweltered
هوای گرم
carburetor air
هوای کاربراتور
open air
در هوای ازاد
queen's weather
هوای باز
marsh malaria
هوای مردابی
raininess
هوای بارانی
adverse weather
هوای نامساعد
drippy
هوای گرفته
air breathing
هوای تنفسی
out door court
زمین هوای ازاد
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
twilight
هوای گرگ ومیش
fair weather
دارای هوای صاف
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
saturated air
هوای اشباع شده
heatwaves
موج هوای گرم
blast
هوای دم کوره بلند دم
cold front
جبهه هوای سرد
blow hot
هوای گرم دمیدن
dusk
هوای گرگ ومیش
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
cold front
پیشان هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold fronts
پیشان هوای سرد
air tank
کپسول هوای غواصی
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
heatwaves
هوای گرم طولانی
cooling blower
دمنده هوای سرد
owl light
هوای گرگ و میش
intake air
هوای مکیده شده
blow cold
هوای سرد دمیدن
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trips
تسلیم به هوای نفس
ego trip
تسلیم به هوای نفس
bleed air
هوای کمپرس شده
air compressor
هوای فشرده ساز
cooling air
هوای سرد کننده
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
tire pressure
فشار هوای لاستیک
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
blasts
هوای دم کوره بلند دم
effulge
برق هوای باز
forced draft
هوای تحت فشار
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
liquid air container
مخزن هوای مایع
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
tire inflation
فشار هوای لاستیک
secondary airflow
جریان هوای فرعی
torchlight
هوای گرگ ومیش
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
liquid air
هوای مایع شده
free living
تسلیم هوای نفس
open exercise
ورزش در هوای ازاد
lowered
هوای گرفته وابری
heatwave
هوای گرم طولانی
warm front
جبهه هوای گرم
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthguard
لوله هوای غواص
warm fronts
جبهه هوای گرم
mouthpieces
لوله هوای غواص
heatwave
موج هوای گرم
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
lower
هوای گرفته وابری
turbofan
دستگاه تهویه یا بادبزن متحرک بوسیله توربین
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
air space
قشر هوای دیوار خالی
smog
هوای الوده به دود وبخار
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
caliduct
پخش کننده هوای گرم
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
self will
خود رایی هوای نفس
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
storm door
درب عایق هوای توفانی
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
purge valve
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
redeye
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenading
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenade
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
compressed air tunnel
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
air-conditioned
اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
air condition
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
To dismiss (discharge) someone.
کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
vibrators
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
vibrator
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
self abandoned
رها شده تسلیم هوای نفس شده
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
stand by
<idiom>
پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
mismatch
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
air turbine starter
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
stereography
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
cleans
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com