Dictiornary-Farsi | طریقه ریخته گری گریز از مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز


Other Matches

centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifuges	مرکز گریز
contrifuge	گریز از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
stereography	طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
forms	طریقه
methode	طریقه
way	طریقه
genre	طریقه
genres	طریقه
manner	طریقه
structure	طریقه
formed	طریقه
form	طریقه
systems	طریقه
lins donawitz process	طریقه ال دی
methods	طریقه
method	طریقه
system	طریقه
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
absolutism	طریقه مطلقه
fashions	طرز طریقه
fashioning	طرز طریقه
fashioned	طرز طریقه
routinely	طریقه عادی
mode	طرز طریقه
routine	طریقه عادی
methods	راه طریقه
method	راه طریقه
routines	طریقه عادی
fashion	طرز طریقه
modes	طرز طریقه
acoustic	به طریقه صوتی
processes	روند طریقه
process	روند طریقه
shortcut	طریقه اقتصادی
solemn form	طریقه رسمی
sand cone method	طریقه جابجایی ماسه
measuring method	طریقه اندازه گیری
method of measurment	طریقه اندازه گیری
the manner of doing any thing	روش یا طریقه کاری
contact print	چاپ به طریقه تماس
procedure	رویه طریقه فرایند
power press extrusion	طریقه اشترانق پرس
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
international practice	طریقه معمول به بین المللی
facture	عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
centralized control	انجام کنترل به طریقه تمرکزی
caged storage	انبار کردن به طریقه محصور
magnetic anomaly detection gear	دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
acoustical surveillance	اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
brinell hardness test	طریقه اندازه گیری سختی برینل
mechanical sweep	مین جمع کردن به طریقه خودکار
aerodynamic missile	موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
sonne photography	روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
rod float	تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
stereocomparagraph	دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
horizontal clock system	طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
subaqueous ranging	طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
wise	کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser	کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest	کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts <idiom>	[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
honey combing	روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
stereophotogrammetry	تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
brass founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
casting	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
metal founder	ریخته گر
moulder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
hot topping	ریخته گی
founders	ریخته گر
besprent	ریخته
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
caster	ریخته گر
elusion	گریز
scampering	گریز
truancy	گریز
scamper	گریز
scuttles	گریز
get away	گریز
scuttled	گریز
scuttling	گریز
digression	گریز
escapement	گریز
chevy	گریز
scuttle	گریز
scampered	گریز
lubricious	گریز پا
elopement	گریز
elopements	گریز
escape	گریز
side step	گریز
fly-by-night	شب گریز
ineluctable	نا گریز
allusions	گریز
allusion	گریز
misogynist	زن گریز
flight	گریز
escaped	گریز
subterfuge	گریز
subterfuges	گریز
abscondence	گریز
loop	گریز
escaping	گریز
aposteophe	گریز
escapes	گریز
evasions	گریز
evasion	گریز
leg bail	گریز
leakage	گریز
leakages	گریز
desertion	گریز
jink	گریز
scampers	گریز
loop hole	گریز
metabasis	گریز
misogynists	زن گریز
skinned	پوسته ریخته گی
founds	ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گی
found	ریخته گری
foundry	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
foundries	ریخته گری
castellated nut	مهره ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
chuted concrete	بتن ریخته گی
moulding	ریخته گری
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
casting	ریخته گری
group casting	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
founding	ریخته گری
sheet asphalt	اسفالت ریخته
precast	پیش ریخته
wild and woolly	درهم ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
loopholes	راه گریز
loophole	راه گریز
hit and run	جنگ و گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
running fight	جنگ و گریز
getaway	گریز فرار
evasions	گریز زنی
evasion	گریز زنی
misanthrope	انسان گریز
drives	گریز پا به توپ
drive	گریز پا به توپ
loup	گریز خیززدن
velocity of escape	سرعت گریز
inescapable	گریز نا پذیر
apostrophize	گریز زدن
getaways	گریز فرار