Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
Other Matches
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
winding
چیزی که پیچ میخورد
worriers
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
worrier
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
whirligig
سوسکی که روی اب چرخ میخورد
man-eaters
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
cannibals
جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibal
جانوری که همجنس خود را میخورد
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
norfolk
یکجور نیمتنه گشادمردانه که کمر بند میخورد
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
diner out
کسیکه بیشتراوقات شام وناهارخودرابیرون ازخانه میخورد
cutworm
کرمی که گیاهان کوچک راهنگام رسیدن بکف زمین میخورد
submers
دراب فروبردن
trim
موقعیت قایق دراب
soaks
دراب فرو بردن
natant
شناور یامتحرک دراب
souse
دراب غوطه ورشدن
wading
دراب راه رفتن
waded
دراب راه رفتن
emulsions
ذرات چربی دراب
wade
دراب راه رفتن
emulsioning
ذرات چربی دراب
emulsioned
ذرات چربی دراب
trims
موقعیت قایق دراب
wades
دراب راه رفتن
emulsion
ذرات چربی دراب
trimmest
موقعیت قایق دراب
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
soak
دراب فرو بردن
there is nothing like leather
هر که نقش خویشتن بیند دراب
sloshes
دراب چلپ وچلوپ کردن
stagnicolous
زندگی کننده دراب راکد
bleb
حباب هوا دراب یاشیشه
trim
موقعیت تخته موج دراب
sloshing
دراب چلپ وچلوپ کردن
slosh
دراب چلپ وچلوپ کردن
trimmest
موقعیت تخته موج دراب
trims
موقعیت تخته موج دراب
submerge
دراب فرو بردن زیر اب کردن
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
submerged
دراب فرو بردن زیر اب کردن
ready solubility in water
امادگی برای زودحل شدن دراب
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
submerges
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerging
دراب فرو بردن زیر اب کردن
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
dousing
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
catamarans
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
catamaran
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
dowsed
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
set
طعمه ها
prey
طعمه
victims
طعمه
setting up
طعمه ها
terminal tackle
طعمه
sets
طعمه ها
baiting
طعمه
victim
طعمه
dummy
ساختگی
phoney
ساختگی
phonies
ساختگی
dummies
ساختگی
phoneys
ساختگی
bogus
ساختگی
shams
ساختگی
sham
ساختگی
made-up
ساختگی
artificial
ساختگی
spurious
ساختگی
made up
ساختگی
affected
ساختگی
fictional
ساختگی
synthetic
ساختگی
whopper
ساختگی
colorable
ساختگی
whoppers
ساختگی
colourable
ساختگی
factitious
ساختگی
mocking
ساختگی
imitation
ساختگی
imitations
ساختگی
counterfeiting
ساختگی
counterfeited
ساختگی
make believe
ساختگی
mock
ساختگی
fictitious
ساختگی
counterfeit
ساختگی
counterfeits
ساختگی
mocks
ساختگی
ersatz
ساختگی
forged
ساختگی
pinchbeck
زر ساختگی
make-believe
ساختگی
mocked
ساختگی
baiter
طعمه دهنده
hanks
طعمه شکار
baits
طعمه ماهیگیری
chums
طعمه ماهیگیری
chum
طعمه ماهیگیری
prey
طعمه قربانی
bait
طعمه دادن
bait
طعمه ماهیگیری
baited
طعمه دادن
baited
طعمه ماهیگیری
baits
طعمه دادن
put-upon
طعمه قراردادن
put upon
طعمه قراردادن
predacity
طعمه جویی
lure
طعمه ماهی
lured
طعمه ماهی
lures
طعمه ماهی
chumming
طعمه ریزی
victimised
طعمه کردن
victimises
طعمه کردن
victimising
طعمه کردن
victimize
طعمه کردن
victimized
طعمه کردن
victimizes
طعمه کردن
ravin
طعمه شکاری
hank
طعمه شکار
luring
طعمه ماهی
victimizing
طعمه کردن
factitious
ساختگی مصنوعی
synthetic rubber
لاستیک ساختگی
artificial intelligence
هوش ساختگی
peg-leg
پای ساختگی
peg-legs
پای ساختگی
dummy module
برنامه ساختگی
dummy
مصنوعی ساختگی
namby
ساختگی و بی مغز
factitiousness
ساختگی بودن
fabricated language
زبان ساختگی
dummy variable
متغیر ساختگی
dummy stimuli
محرکهای ساختگی
dummy module
رویه ساختگی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
dummy argument
نشانوند ساختگی
faggot vote
رای ساختگی
contrived scarcity
کمیابی ساختگی
made
مصنوع ساختگی
factitious disorder
اختلال ساختگی
fleuret
گل ساختگی کوچک
fictive
ساختگی افسانهای
fictitiousness
ساختگی بودن
fagot vote
رای ساختگی
compose sequence
ترتیب ساختگی
compose sequence
دخشه ساختگی
demureness
ازرم ساختگی
dummy
ادمک ساختگی
quack
دروغی ساختگی
quacking
دروغی ساختگی
quacked
دروغی ساختگی
wigs
گیس ساختگی
quacks
دروغی ساختگی
wig
گیس ساختگی
make-up
داستان ساختگی
pseudoproblem
مساله ساختگی
dummies
مصنوعی ساختگی
dummy
ادم ساختگی
false
ساختگی نادرست
dummies
ادمک ساختگی
dummies
ادم ساختگی
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
take
طعمه خوردن ماهی
raven
شکار طعمه شکاری
bait casting
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
hit
طعمه دزدی ماهی
hits
طعمه دزدی ماهی
ravens
شکار طعمه شکاری
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
hitting
طعمه دزدی ماهی
takes
طعمه خوردن ماهی
nymphs
طعمه مصنوعی ماهیگیری
nymph
طعمه مصنوعی ماهیگیری
fly fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
fly-fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
popper
طعمه شناور ماهیگیری
wet fly
طعمه ماهیگیری زیرابی
secundine artem
بطور ساختگی یا مصنوعی
demurely
با ازرم باوقاروشرم ساختگی
curcumin
رنگ نارنجی ساختگی
ruise
شایعات داستان ساختگی
sham marriage
عروسی ساختگی یا دروغی
artificiality
مصنوعی یا ساختگی بودن
artificially
بطور مصنوعی یا ساختگی
venetian pearl
مروارید ساختگی توپر
false
ساختگی غیر واقعی
mim
باوقار ساختگی کمرو
fly book
قوطی مگس ساختگی
phony
حقه باز ساختگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com