Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English
Persian
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
Other Matches
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
قرضه دولتی سهام وام دولتی
stating
دولتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
states
دولتی
governmental
<adj.>
دولتی
state
دولتی
state-
دولتی
governmental
دولتی
stated
دولتی
economic unit
موسسه دولتی و ...
etatism
سوسیالیزم دولتی
state bank
بانک دولتی
debenture
حواله دولتی
state college
دانشکده دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
civil services
خدمات دولتی
state prison
زندان دولتی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state university
دانشگاه دولتی
the funds
وام دولتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
quasi public
نیمه دولتی
political circles
دوایر دولتی
public assistance
کمکهای دولتی
public domain
خالصه دولتی
public institutions
نهادهای دولتی
public monopoly
انحصار دولتی
government sector
بخش دولتی
government regulation
مقررات دولتی
government property
مال دولتی
public servants
مامورین دولتی
government officials
مامورین دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
government departments
دوایر دولتی
government control
کنترل دولتی
government control
نظارت دولتی
public service
استخدام دولتی
public ship
ناو دولتی
nationalized industries
صنایع دولتی
state
دولتی حالت
public ownership
خالصه دولتی
public domain
خالصه دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public domain
مالکیت دولتی
civil servant
مستخدم دولتی
privates
غیر دولتی
private
غیر دولتی
civil servants
مستخدم دولتی
states
دولتی حالت
stated
دولتی حالت
state-
دولتی حالت
public schools
مدارس دولتی
government owned industries
صنایع دولتی
stating
دولتی حالت
public sector
بخش دولتی
government office
اداره دولتی
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
privatises
غیر دولتی کردن
privatising
غیر دولتی کردن
privatised
غیر دولتی کردن
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
order in council
تصویب نامه دولتی
privatization
غیر دولتی کردن
privatize
غیر دولتی کردن
state planning
برنامه ریزی دولتی
privatized
غیر دولتی کردن
privatizes
غیر دولتی کردن
privatizing
غیر دولتی کردن
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
grant
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
grants
کمک دولتی اعانه
government bonds
اوراق قرضه دولتی
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
government securities
اوراق بهادار دولتی
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
arms
نشان دولتی نیرو
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
funded
تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
dole
کمک هزینه دولتی به بیکاران
iranian state railways
راه اهن دولتی ایران
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
security
گرو سهام قرضه دولتی
public ship
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
barratry
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
floater
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emission
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrat
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
creditorship
بستانکاری
credit notes
اعلامیه بستانکاری
credit note
اعلامیه بستانکاری
to secure a debtby a mortagage
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
credits
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
crediting
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credit
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
petitioning creditor
بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com