Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
good debt	طلب وصول شدنی
good dept	طلب وصول شدنی
Other Matches
del credere agent	نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
lapsable	سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
trainable	تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a	ساقط شدنی باطل شدنی
perishable goods	کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
receptions	وصول
reception	وصول
recoveries	وصول
recovery	وصول
collections	وصول
collection	وصول
accessibility	قابلیت وصول
collecting books	وصول مطالبات
collectible	قابل وصول
recipient	وصول کننده
recipients	وصول کننده
levied	وصول مالیات
levies	وصول مالیات
practicable <adj.>	قابل وصول
levy	وصول مالیات
collecting debts	وصول مطالبات
collection charge	هزینه وصول
collection charges	هزینه وصول
collect	وصول کردن
possible [doable, feasible] <adj.>	قابل وصول
collects	وصول کردن
recoverable	قابل وصول
collection fee	هزینه وصول
levying	وصول مالیات
makeable <adj.>	قابل وصول
collectable	قابل وصول
contrivable <adj.>	قابل وصول
cleared cheque	چک وصول شده
come at able	قابل وصول
certificate of receipt	گواهی وصول
acknowledgment	اعلام وصول
outstandingly	وصول نشده
outstanding	وصول نشده
makable [spv. makeable] <adj.>	قابل وصول
feasible <adj.>	قابل وصول
workable <adj.>	قابل وصول
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
collecting	وصول کردن
executable <adj.>	قابل وصول
recover	وصول کردن
recovering	وصول کردن
recovers	وصول کردن
manageable <adj.>	قابل وصول
receipt	اعلام وصول
recovery	وصول جبران
recoveries	وصول جبران
to get in	وصول کردن
makable <adj.>	قابل وصول
levier	مالیات وصول کن
accession	تابع وصول
doable <adj.>	قابل وصول
line of approach	راه وصول
get in	وصول کردن
achievable <adj.>	قابل وصول
recvery	استرداد وصول
receives	وصول کردن
accessible	قابل وصول
receipts	وصول کردن
receive	وصول کردن
receipts	اعلام وصول
receipt	وصول کردن
collection order	دستور وصول
receivable	قابل وصول پذیرفتنی
acknowledgment	شماره اعلام وصول
irrecoverable	غیر قابل وصول
acknowledgments	اعلام وصول رسید
acknowledging	اعلام وصول کردن
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
acknowledge	اعلام وصول کردن
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledges	اعلام وصول کردن
acknowledgement	اعلام وصول رسید
collecting bank	بانک وصول کننده
receipts	اعلام وصول نمودن
receipt	اعلام وصول نمودن
cashed	وصول کردن نقدکردن
collection charge	هزینه وصول مطالبات
cashes	وصول کردن نقدکردن
debt collecting agency	نماینده وصول مطالبات
debt collector	وصول کننده طلب
publican	مامور وصول مالیات
publicans	مامور وصول مالیات
debt enforcement	درخواست طلب وصول
cash	وصول کردن نقدکردن
solvency	قابل وصول بودن
accessible	در دسترس قابل وصول
cashing	وصول کردن نقدکردن
bad dept	طلبی که امکان وصول ان کم باشد
collection of premiums	وصول اضافه ارزش سهام
reviving	وصول مطالبات سوخت شده
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
execution for debt	اقدام برای طلب وصول
remembrancer	مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledgments	خبر وصول نامه سپاسگزاری
accessibility	دستیابی پذیری قابلیت وصول
acknowledges	وصول نامهای را اشعار داشتن
accessibility	امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledge	وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad debts	طلب غیر قابل وصول
bad debt	طلب غیر قابل وصول
acknowledgement	خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements	خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledging	وصول نامهای را اشعار داشتن
cod	وصول وجه در موقع تحویل کالا
taxing master	مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledging	شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges	شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge	شماره اعلام وصول تصدیق کردن
pillotage	وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs	وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
recevied for shipment bill of exchange	بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
tonnage rent	حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
pontage	مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
feminism	عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
solvable	حل شدنی
dissoluble	حل شدنی
workable <adj.>	شدنی
resolvable	حل شدنی
collapsible	له شدنی
pracitcable	شدنی
water-soluble	حل شدنی در آب
makable <adj.>	شدنی
solubility	حل شدنی
dissolvable	حل شدنی
possible	شدنی
doable <adj.>	شدنی
feasible <adj.>	شدنی
makable [spv. makeable] <adj.>	شدنی
makeable <adj.>	شدنی
manageable <adj.>	شدنی
possible [doable, feasible] <adj.>	شدنی
practicable <adj.>	شدنی
doable	شدنی
ramrod	خم شدنی
ramrods	خم شدنی
contrivable <adj.>	شدنی
achievable <adj.>	شدنی
feasible	شدنی
dissolvable	اب شدنی
solvency	حل شدنی
executable <adj.>	شدنی
satisfiable	راضی شدنی
removable	برداشته شدنی
saturable	اشباع شدنی
scrutable	کشف شدنی
retractile	جمع شدنی
satiable	اقناع شدنی
removable	معزول شدنی
rightable	درست شدنی
repellency	دفع شدنی
functional <adj.>	اجرا شدنی
resoluble	تجزیه شدنی
rightable	راست شدنی
retracttable	جمع شدنی
satiable	اشباع شدنی
resolvable	تجزیه شدنی
removable	رفع شدنی
reducible	ساده شدنی
perishability	نابود شدنی
penetrable	سوراخ شدنی
miscible	مخلوط شدنی
minable	استخراج شدنی
mibeable	استخراج شدنی
masticable	جویده شدنی
makable	ساخته شدنی
useful <adj.>	اجرا شدنی
utilitarian [useful] <adj.>	اجرا شدنی
lapsible a	سلب شدنی
suitable <adj.>	اجرا شدنی
persuasible	تحریک شدنی
practical <adj.>	اجرا شدنی
proper <adj.>	اجرا شدنی
pulverizable	پودر شدنی
pulverable	پودر شدنی
precipitant	تعلیق شدنی
precipitant	جدا شدنی
purpose-built <adj.>	اجرا شدنی
purposeful <adj.>	اجرا شدنی
purposive <adj.>	اجرا شدنی
persuasible	ترغیب شدنی
lapsible	ساقط شدنی
workable <adj.>	انجام شدنی
achievable <adj.>	اجرا شدنی
contrivable <adj.>	اجرا شدنی
doable <adj.>	اجرا شدنی
appropriate [for an occasion] <adj.>	اجرا شدنی
feasible <adj.>	اجرا شدنی
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا شدنی
makeable <adj.>	اجرا شدنی
manageable <adj.>	اجرا شدنی
executable <adj.>	انجام شدنی
achievable <adj.>	انجام شدنی
contrivable <adj.>	انجام شدنی
doable <adj.>	انجام شدنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com