Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
claimant |
طلب کننده مدعی |
|
|
Other Matches |
|
defense |
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی |
attorneys |
مدعی |
actor |
مدعی |
assertive |
مدعی |
actors |
مدعی |
claimant |
مدعی |
attorney |
مدعی |
letter of attorney |
مدعی |
accusers |
مدعی |
accuser |
مدعی |
asserter |
مدعی |
object of claim |
مدعی به |
pursuers |
مدعی |
pursuer |
مدعی |
remedy sought by plaintiff |
مدعی به |
plaintiff |
مدعی |
plaintiffs |
مدعی |
pretendant |
مدعی |
maintainer |
مدعی |
the a party |
مدعی خصم |
encumbrancer |
مدعی ملک |
professed |
مدعی مقر به |
relator |
مدعی خصوصی |
Attorney General |
مدعی العموم |
Attorneys General |
مدعی العموم |
attorneygeneralship |
مدعی العمومی |
professed |
متعهد مدعی |
pretenders |
مدعی من غیر حق |
prosecuting attorney |
مدعی العموم |
lord a |
مدعی العموم |
respondent |
مدعی علیه |
respondents |
مدعی علیه |
attorneygeneral |
مدعی العموم |
pretender |
مدعی من غیر حق |
defendants |
مدعی علیه |
rightful claimant |
مدعی محق |
complainants |
عارض مدعی |
defendant |
مدعی علیه |
public prosecutor |
مدعی العموم |
adversary |
مدعی متخاصم |
adversaries |
مدعی متخاصم |
complainant |
عارض مدعی |
public prosecutors |
مدعی العموم |
dirctor of public prosecutions |
مدعی العموم |
public prosector |
مدعی العموم |
complainant [British E] |
مدعی [قانون] |
pursuer [Scottish English] |
مدعی [قانون] |
claimant [arbitration proceedings] |
مدعی [قانون] |
plaintiff |
مدعی [قانون] |
petitioner [divorce proceedings] |
مدعی [قانون] |
he claims to |
او مدعی است که |
elegit |
حکم تامین مدعی به |
pretender |
مدعی تاج وتخت |
object of claim |
مدعی به متنازع فیه |
contender |
مدعی دربرابر قهرمان |
pretenders |
مدعی تاج وتخت |
contenders |
مدعی دربرابر قهرمان |
know it all |
مدعی علم الیقین |
know-it-all |
مدعی علم الیقین |
know-it-alls |
مدعی علم الیقین |
suitor |
عرضحال دهنده مدعی |
suitors |
عرضحال دهنده مدعی |
put in a claim for something |
مدعی مالکیت چیزی شدن |
claims |
مدعی به مطالبات ادعا کردن |
demur |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
claiming |
مدعی به مطالبات ادعا کردن |
claimed |
مدعی به مطالبات ادعا کردن |
demurred |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
demurring |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
maintained |
حمایت کردن از مدعی بودن |
right of begin |
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه |
maintain |
حمایت کردن از مدعی بودن |
maintains |
حمایت کردن از مدعی بودن |
demurs |
در CL حالتی است که مدعی علیه |
claim |
مدعی به مطالبات ادعا کردن |
replication |
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی |
libellee |
مدعی علیه شخص مورد افترا |
libelee |
مدعی علیه شخص مورد افترا |
the burden of proof rests with |
اثبات ادعا بر عهده مدعی است |
nemo potest esse simul actor et judex |
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد |
levy a sum on a person's property |
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن |
state attorney |
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور |
state's attorney |
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
demurs |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demurring |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demurred |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
demur |
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |