Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
English
Persian
break
طلوع مهلت
breaks
طلوع مهلت
Other Matches
dawning
طلوع
dawn
طلوع
dawns
طلوع
dawned
طلوع
rising
طلوع
p of the sun
طلوع افتاب
moonrise
طلوع ماه
uprise
طلوع کردن
dawn
طلوع افتاب
dawn
طلوع کردن
p of dawn
طلوع فجر
dawned
طلوع افتاب
sunrises
طلوع افتاب
sunrise
طلوع افتاب
arising
طلوع کردن
arises
طلوع کردن
arise
طلوع کردن
dawns
طلوع کردن
dawns
طلوع افتاب
dawning
طلوع کردن
dawning
طلوع افتاب
dawned
طلوع کردن
sunup
طلوع افتاب
theoretical rising
طلوع نظری
rises
صعود طلوع
rises
طلوع کردن
rise
صعود طلوع
rise
طلوع کردن
risen
طلوع کرده
visible rising
طلوع مرئی
peeping
نگاه دزدکی طلوع
peeped
نگاه دزدکی طلوع
peeps
نگاه دزدکی طلوع
peep
نگاه دزدکی طلوع
arisen
قیام کردن طلوع
ortive
وابسته به هنگام طلوع
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
time out
مهلت
d. of grace
مهلت
respite _
مهلت
usance
مهلت
period of grace
مهلت
grace
مهلت
leeway
مهلت
moratoriums
مهلت
graced
مهلت
respite
مهلت
moratorium
مهلت
space
مهلت
graces
مهلت
gracing
مهلت
spaces
مهلت
period of grace
مهلت پرداخت
deadlines
اخرین مهلت
deadline
اخرین مهلت
vacations
مرخصی مهلت
demur
مهلت خواستن
vacation
مرخصی مهلت
respite
مهلت دادن
moratorium
مهلت قانونی
moratoriums
مهلت قانونی
what is the prompt
مهلت ان چقدراست
days of grace
ایام مهلت
moratory
مهلت دهنده
moratory
مهلت دار
grace period
دوره مهلت
giving a respite
مهلت دادن
days of grace
مهلت اضافی
term of maintenance
مهلت نگاهداری
demurs
مهلت خواستن
asking for a respite
مهلت خواستن
demurring
مهلت خواستن
demurred
مهلت خواستن
grant a period of grace
مهلت دادن
crediting
وعده مهلت
credits
وعده مهلت
credit
وعده مهلت
credited
وعده مهلت
ask for days grace
دو روز مهلت خواستن
He gave the inemy no respite .
به دشمن مهلت نداد
exceed the deadline
گذشتن از مهلت مقرر
have patience with me
بمن مهلت دهید
long dated
دارای مهلت زیاد
Wait a minute .
یک دقیقه مهلت بده
imparlance
مهلت برای مصالحه
cessation
قطع کردن مهلت
imparlance
مهلت برای اشتی
heliacal
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
reddendum
موعد یا مهلت پرداخت اجاره
The prescribed time - limit expires tomorrow .
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To meet a deadline .
تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
To give somebody a few days grace .
بکسی چند روز مهلت دادن
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
Her husband cant get a word in edgeways .
به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
short shrift
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
limited divorce
طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
expiration
انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
expirations
انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
tenant right
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com