Dictiornary-Farsi | طپانچه اعلام خطر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
very pistol	طپانچه اعلام خطر


Other Matches

pistol clasp	قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
return pistol	طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
pistols	طپانچه
pistol	طپانچه
colt	نوعی طپانچه
colts	نوعی طپانچه
pistoleer	مسلح به طپانچه
pocket pistol	طپانچه جیبی
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
zipgun	طپانچه دست ساخته
pistol clasp	گیره نگهدارنده طپانچه
very pistol	طپانچه فشفشه انداز
pistoleer	سرباز طپانچه دار
raise pistol	فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
indiction	اعلام
enouncement	اعلام
proclamations	اعلام
enunciation	اعلام
promulgation	اعلام
notification	اعلام
acknowledgements	اعلام
acknowledgments	اعلام
acknowledgement	اعلام
declarations	اعلام
annunciator	اعلام گر
declaration	اعلام
indigitation	اعلام
promulgator	اعلام
predication	اعلام
proclamation	اعلام
Annunciation	اعلام
meld	اعلام
intimations	اعلام
intimation	اعلام
exclaimed	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
announce	اعلام کردن
acclaimed	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
promulgating	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
larum	اعلام خطر
line call	اعلام خط نگهدار
touche	اعلام برخورد
proclaimer	اعلام کننده
promulgator	اعلام دارنده
promulge	اعلام کردن
pronouncer	اعلام کننده
statement of charge	اعلام اتهامات
vociferator	اعلام دارنده
sound alarm	اعلام صدا
foretoken	اعلام قبلی
enunciator	اعلام کننده
enunciable	اعلام کردنی
disclosed	اعلام شده
damm	بد اعلام کردن
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
acknowledgment	اعلام وصول
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
annunciator	اعلام کننده
blazon	اعلام کردن
call out	اعلام خطر
declaration of interest	اعلام بهره
declaredly	بطور اعلام
enouce	اعلام کردن
enounce	اعلام کردن
quotes	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
broadcast	اعلام کردن
broadcasts	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
statement	اعلام کردن
receipts	اعلام وصول
blazer	اعلام کننده
blazers	اعلام کننده
statements	اعلام کردن
warnings	اعلام خطر
promulgation	اعلام دارنده
declaration	اعلامیه اعلام
warning	اعلام خطر
indictments	اعلام جرم
hangers	اعلام کننده
quoted	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
quote	اعلام کردن
indictment	اعلام جرم
impeachment	اعلام جرم
acknowledgement	اعلام وصول رسید
declared capital	سرمایه اعلام شده
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
declared value	بهای اعلام شده
indicting	اعلام جرم کردن
indicted	اعلام جرم کردن
indict	اعلام جرم کردن
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
pretypify	قبلا اعلام کردن
indicts	اعلام جرم کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
acknowledges	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
receipt	اعلام وصول نمودن
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
declared value	قیمت اعلام شده
net authentication	اعلام معرف در شبکه
local warning	اعلام خطر محلی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
annunciator	اعلام کننده فرامین
issue price	قیمت اعلام شده
indicter	اعلام جرم کننده
authenticator	اعلام کننده نشانی
battle lantern	چراغ اعلام خطر
blind	چراغ اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
caution flag	پرچم اعلام خطر
alert station	ایستگاه اعلام خطر
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
blinds	چراغ اعلام خطر
acknowledgment	شماره اعلام وصول
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
receipts	اعلام وصول نمودن
line call	اعلام خط نگه دار
indictor	اعلام جرم کننده
merged	اعلام مسیر تعقیب
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
delayed whistle	سوت اعلام افساید
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
hails	اعلام ورود کردن
warning signal	علامت اعلام خطر
acknowledges	اعلام وصول کردن
fab	اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
impeaching	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
impeached	اعلام جرم کردن
impeach	اعلام جرم کردن
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledge	اعلام وصول کردن
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
hailing	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
hail	اعلام ورود کردن
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledges	اعلام معرف کردن
warning net	شبکه اعلام خطر
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
m day	روز اعلام بسیج عمومی