Dictiornary-Farsi | ظروف یک بار مصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف


Other Matches

Kitchenware	ظروف آشپزخانه
earthen ware	ظروف سفالی
acoustic vases	[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
ampullae niche	[طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
expenditure	مصرف
waster	مصرف
wasters	مصرف
disposal	مصرف
wasteful	مصرف
income consumption curve	مصرف
good for nothing	بی مصرف
consumerism	مصرف
sodden	بی مصرف
extravagant	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
otiose	بی مصرف
overall consumption	مصرف کل
of no a	بی مصرف
offtake	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
wastes	بی مصرف
waste	بی مصرف
expense	مصرف
comsumption	مصرف
usages	مصرف
consumption	مصرف
usage	مصرف
unemployed	بی مصرف
suitable <adj.>	مصرف کردنی
throwaway	یکبار مصرف
capital consumption	مصرف سرمایه
consumption function	تابع مصرف
consumer brand	کالای پر مصرف
consumerism	مصرف گرایی
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
conspicious consumption	مصرف تجملی
consumable	مصرف شدنی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
power consumer	مصرف برق
coefficient of utility	ضریب مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
power consumption	مصرف قدرت
maximum power demand	مصرف حداکثر
propensity to consume	تمایل به مصرف
put away	مصرف کردن
mass consumption	مصرف کلان
mass consumption	مصرف انبوه
rate of consumption	نرخ مصرف
ready for use	اماده مصرف
ready use	اماده مصرف
irrigation consumption	مصرف ابیاری
internal power	مصرف داخلی
industrial consumption	مصرف صنعتی
propensity to consume	گرایش به مصرف
national consumption	مصرف ملی
permanent consumption	مصرف دائمی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita consumption	مصرف سرانه
peak load	بحبوحه مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
present consumption	مصرف حال
optional consumption	مصرف اختیاری
private consumption	مصرف خصوصی
productive consumption	مصرف مولد
induced consumption	مصرف تشویقی
induced consumption	مصرف القائی
rival consumption	مصرف رقابتی
expenditure credit	اعتبار مصرف
excise tax	مالیات بر مصرف
unproductive consumption	مصرف بیهوده
energy consumption	مصرف انرژی
utilizable <adj.>	قابل مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
usage rate	نرخ مصرف
use up	مصرف کردن
consumption theory	نظریه مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
transitory consumption	مصرف انتقالی
transitory consumption	مصرف گذرا
inconsumable	مصرف نکردنی
idle stock	موجودی بی مصرف
home use entry	اعلامیه مصرف
home consumption	مصرف داخلی
home consumption	مصرف خانگی
high mass consumption	مصرف انبوه
gasoline consumption	مصرف بنزین
throw away	چیز بی مصرف
fuel consumption	مصرف سوخت
to use up	مصرف کردن
consumption rate	میزان مصرف
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
consumes	مصرف کردن
consumed	مصرف کردن
internal consumption	مصرف داخلی
expenditure	میزان مصرف
rags	بی مصرف شدن
utilization	مورد مصرف
disposable	مصرف شدنی
usages	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
utilizations	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
recive	مصرف کنید
use	استعمال مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
using	مورد مصرف
exhausted	مصرف شده
rag	بی مصرف شدن
expendable	مصرف پذیر
exploitation [utilization]	مورد مصرف
usage	مورد مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
dismantle	بی مصرف کردن
consume	مصرف کردن
bootless	بی مصرف بی علاج
consumers	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abusing	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
applicable <adj.>	مصرف کردنی
autonomous consumption	مصرف مستقل
usable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
shelf life	تاریخ مصرف
using	استعمال مصرف
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
abused	سوء مصرف
abuse	سوء مصرف
user	مصرف کننده
applicable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
utilization	مصرف بکاربری
usable <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
users	مصرف کننده
utilizable	قابل استفاده مصرف
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
representative consumer	مصرف کننده نمونه
service cable	کابل مصرف کننده
slather	بطورافراط مصرف کردن
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
soft goods	کالاهای مصرف شدنی
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
consumerism	حمایت از مصرف کننده
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
product usage rate	میزان مصرف محصول
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
var hour meter	کنتور مصرف کور
secondary consumers	مصرف کنندگان دومین
inputted	نیروی مصرف شده
input	نیروی مصرف شده
dissaving	مصرف بیش از درامد
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
excess meter	کنتور مصرف اضافی
expendable property	اماد مصرف شدنی
metres	کنتور مصرف سنج
metre	کنتور مصرف سنج
gewgaws	چیز قشنگ بی مصرف
gewgaw	چیز قشنگ بی مصرف
disposal	مصرف درمعرض گذاری
dud	بی مصرف گلوله معیوب
gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
consumer preference	رجحان مصرف کننده
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer psychology	روانشناسی مصرف کننده
consumer sovereignty	حاکمیت مصرف کننده
consumer credit	اعتبار مصرف کننده
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده