Dictiornary-Farsi | عاشق پیشه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 141 (8 milliseconds)

English	Persian
amative	عاشق پیشه
amorist	عاشق پیشه


Other Matches

professionals	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional	پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
well there are actors and actors	آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
amonrist	عاشق
goo goo	عاشق
amorous	عاشق
inamorato	عاشق
swain	عاشق
leman	عاشق
amorist	عاشق
lovers	عاشق
love some	عاشق
inamorata	زن عاشق
lover	عاشق
loveerless	بی عاشق
f. of books	عاشق کتاب
fall in love with	عاشق شدن به
plighted lovers	دو تن عاشق ومعشوق
philharmonic	عاشق موسیقی
paramour	عاشق معشوقه
narcissist	عاشق خود
lover like	عاشق وار
kleptomaniacs	عاشق سرقت
philobiblic	عاشق کتاب
To fall in love (with someone).	عاشق شدن
in love <idiom>	عاشق شدن
shutterbug	عاشق عکاسی
adoring	عاشق شدن
adores	عاشق شدن
adored	عاشق شدن
head over heel in love <idiom>	یک دل نه صد دل عاشق شدن
kleptomaniac	عاشق سرقت
to be in love	عاشق بودن
adore	عاشق شدن
adorer	ستایش کننده عاشق
to fall in love [with somebody]	عاشق [کسی] شدن
to fall in love with a woman	عاشق زنی شدن
outdoorsy <adj.>	عاشق هوای آزاد
to fall in love with a woman	بزنی عاشق شدن
sweet on <idiom>	عاشق کسی شدن
She loves to have a lot of doges .	عاشق اینست که سگ نگاهدارد
stagestruck	عاشق صحنه نمایش
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
fall in love with <idiom>	عاشق کسی شدن
side with <idiom>	عاشق چیزی بودن
narcissus	جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
lovelorn	عاشق دلخسته غمزده عشق
To fall in love at first sight.	بانگاه اول عاشق شدن
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
love	عشق داشتن عاشق بودن
loved	عشق داشتن عاشق بودن
loves	عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes.	عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile	کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
line of business	پیشه
calling	پیشه
craftbrother	هم پیشه
handicraftsman	پیشه ور
artificer	پیشه ور
avocation	پیشه
job	پیشه
functions	پیشه
artisan	پیشه ور
artisans	پیشه ور
mystery	پیشه
tradesman	پیشه ور
tradesmen	پیشه ور
craft	پیشه
crafts	پیشه
walk of life	پیشه
functioned	پیشه
function	پیشه
jobs	پیشه
trade	پیشه
traded	پیشه
mysteries	پیشه
vocation	پیشه
occupation	پیشه
occupations	پیشه
walks of life	پیشه
careering	پیشه
career	پیشه
careers	پیشه
professions	پیشه
vocations	پیشه
profession	پیشه
careered	پیشه
in love - engaged - married	عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
trade	پیشه حرفه
chisel tooth	دندان پیشه
jackdaw	کلاغ پیشه
freelancer	پیشه ور آزاد
jackdaws	کلاغ پیشه
pursuits	حرفه پیشه
pursuit	حرفه پیشه
supervisory	مباشر پیشه
traded	پیشه حرفه
studio	پیشه گاه
handicraft	پیشه دستی
line of business	شاخه پیشه
practice	کار پیشه
profession of medicine	پیشه پزشکی
practice	رویه پیشه
professionally	از لحاظ پیشه
studios	پیشه گاه
the long robe	پیشه قضائی
oppressive	ستم پیشه
to turn somebody's head <idiom>	کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
professionally	ازراه پیشه یاکسب
trade	پیشه وری کاسبی
traded	پیشه وری کاسبی
industries	پیشه و هنر ابتکار
professions	افهار پیشه و حرفه
craft guild	صنف پیشه وران
professions	پیشگانی پیشه کار
profession	افهار پیشه و حرفه
career women	زن دارای حرفه یا پیشه
career woman	زن دارای حرفه یا پیشه
good will	حق کسب و پیشه وتجارت
profession	پیشگانی پیشه کار
he is a physician byprofession	پیشه او پزشکی است
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
industry	پیشه و هنر ابتکار
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
specialism	پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer	استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialisms	پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence	پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
lay deacon	شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus	کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth	مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
rigger	کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.	پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer	مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
practician	کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to engage somebody as somebody	کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
stuck on <idiom>	دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن