Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
official
عالیرتبه رسمی
Other Matches
High Commissioners
نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
High Commissioner
نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
distinguished
عالیرتبه
High Commissioner
مامور عالیرتبه
mandarin
مامورین عالیرتبه
mandarins
مامورین عالیرتبه
High Commissioners
مامور عالیرتبه
top-level
افراد عالیرتبه
top-level
توسط افراد عالیرتبه
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
High Commissioners
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
justiciar
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
solemn
رسمی
formal
رسمی
formmal
رسمی
institutional
رسمی
official
رسمی
orthodox
رسمی
careers
دوره رسمی
official
موثق و رسمی
careering
دوره رسمی
insignia
نشان رسمی
protesting
اعتراض رسمی
protesting
واخواست رسمی
protested
اعتراض رسمی
protested
واخواست رسمی
protest
اعتراض رسمی
protest
واخواست رسمی
missive
نامه رسمی
insignia
مدال رسمی
careered
دوره رسمی
career
دوره رسمی
unofficial
غیر رسمی
informal
غیر رسمی
tuxedos
لباس رسمی
tuxedo
لباس رسمی
asparagus
مارچوبهء رسمی
bank holidays
تعطیلات رسمی
official receiver
اعتصاب رسمی
pronouncements
اعلامیه رسمی
pronouncement
اعلامیه رسمی
officious
غیر رسمی
missives
نامه رسمی
talking to
سرزنش رسمی
officiating
مقام رسمی
officiates
مقام رسمی
officiated
مقام رسمی
talking-to
سرزنش رسمی
official document
سند رسمی
protests
واخواست رسمی
noterial document
سند رسمی
letter de chancellerie
نامه رسمی
legalization
شناسایی رسمی
official religion
دین رسمی
officialize
رسمی کردن
intrant
ورود رسمی
insigne
مدال رسمی
insigne
نشان رسمی
officiously
بطورغیر رسمی
prontonotary
سردفتراسناد رسمی
prothonotary
سردفتراسناد رسمی
hansard
مذاکرات رسمی
public submission
مناقصه رسمی
official authorities
مراجع رسمی
semi official
نیمه رسمی
official receipt
رسید رسمی
official channels
مجاری رسمی
official channels
طرق رسمی
official communications
ابلاغیه رسمی
official deed
سند رسمی
official gazette
روزنامه رسمی
official jurnal
روزنامه رسمی
official language
زبان رسمی
nonformal
غیر رسمی
official meeting
ملاقات رسمی
official meeting
اجتماع رسمی
official prices
قیمتهای رسمی
official rate
نرخ رسمی
mare's tail
هپوریس رسمی
semi officially
بطورنیم رسمی
semiformal
نیمه رسمی
contracts under seal
عقد رسمی
tux
لباس رسمی
vestment
لباس رسمی
communique
ابلاغ رسمی
cognizance
اخطار رسمی
card-carrying
عضو رسمی
throwaway
غیر رسمی
bonspiel
مسابقه رسمی
boarding call
بازدید رسمی
Full dress. Formal dress.
لباس رسمی
free and easy
<idiom>
غیر رسمی
stand on ceremony
<idiom>
رسمی بودن
aregular cook
اشپز رسمی
statute mile
مایل رسمی
state religion
مذهب رسمی
semiofficial
نیمه رسمی
smallage
کرفس رسمی
solemn form
طریقه رسمی
formal review
بررسی رسمی
formal review
سان رسمی
formal group
گروه رسمی
formal education
اموزش رسمی
formal accountability
ذیحسابی رسمی
extra official
غیر رسمی
driss uniform
لباس رسمی
dress uniform
انیفرم رسمی
speedwell
سیزاب رسمی
dress suit
لباس رسمی شب
standard time
زمان رسمی
protests
اعتراض رسمی
officials
مقامات رسمی
functions
ایین رسمی
functioned
ایین رسمی
function
ایین رسمی
audiences
ملاقات رسمی
audience
ملاقات رسمی
positioned
شغل رسمی
position
شغل رسمی
reprimands
توبیخ رسمی
reprimanding
توبیخ رسمی
reprimanded
توبیخ رسمی
returns
گزارش رسمی
returning
گزارش رسمی
returned
گزارش رسمی
return
گزارش رسمی
officiate
مقام رسمی
formalized
رسمی کردن
placard
پروانه رسمی
note
نامه رسمی
formalised
رسمی کردن
formalises
رسمی کردن
formalizing
رسمی کردن
formalising
رسمی کردن
formalizes
رسمی کردن
placards
پروانه رسمی
notes
نامه رسمی
formalize
رسمی کردن
noting
نامه رسمی
reprimand
توبیخ رسمی
pro memoria
نامه غیر رسمی
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
officially represented
دارای نماینده رسمی
official calibration
واسنجی رسمی
[مهندسی]
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
regulation clothing
لباس رسمی نظامی
finery
[formal]
جامه رسمی جشن
unofficial news
خبر غیر رسمی
studbook
شناسنامه رسمی اسب
vestment
لباس رسمی اسقف
stuffed shirt
<idiom>
شخص رسمی وجدی
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
visit of courtesy
بازدید رسمی نظامی
dress uniform
لباس رسمی نظامی
bulletin
اگهی نامه رسمی
bulletin
ابلاغیه رسمی بیانیه
full dress
بالباس تمام رسمی
reprimanding
سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimands
سرزنش وتوبیخ رسمی
bulletins
ابلاغیه رسمی بیانیه
canonicals
لباس رسمی روحانیون
canonical dress
لباس رسمی روحانیون
common law marriage
ازدواج غیر رسمی
communique
اطلاعیه رسمی یااداری
reprimanded
سرزنش وتوبیخ رسمی
introduction
معرفی رسمی اشناسازی
introductions
معرفی رسمی اشناسازی
nonconformist
مخالف کلیسای رسمی
nonconformists
مخالف کلیسای رسمی
black tie
کت نیمه رسمی مردانه
juries
مقامات رسمی نافر
jury
مقامات رسمی نافر
reprimand
سرزنش وتوبیخ رسمی
par
بهای رسمی سهم
bank rate of discount
نرخ رسمی تنزیل
formalist
شخص زیاد رسمی
registries
دفترخانه رسمی ثبت
Thais
زبان رسمی تایلند
dress shirts
پیراهن لباس رسمی
dress shirt
پیراهن لباس رسمی
Thai
زبان رسمی تایلند
notary
سر دفتر اسناد رسمی
plainest
غیر رسمی جلگه
plains
غیر رسمی جلگه
pronouncement
افهار عقیده رسمی
registry
دفترخانه رسمی ثبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com