Dictiornary-Farsi | عامل اشکارساز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
precipitating factor	عامل اشکارساز


Other Matches

cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
detector	اشکارساز
detectors	اشکارساز
mixer	اشکارساز
first detector	اشکارساز
second detector	اشکارساز
mixers	اشکارساز
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
detecting crystal	بلور اشکارساز
gas detector	اشکارساز گازی
phase discriminator	اشکارساز فاز
regenerative detector	اشکارساز تشدیدی
video detector	اشکارساز ویدئو
linear detector	اشکارساز خطی
grid current rectifier	اشکارساز شبکه
contact detector	اشکارساز کنتاکتی
crystal set	اشکارساز کریستالی
nuclear detector	اشکارساز هستهای
crystal detector	اشکارساز بلورین
crystal set	گیرنده اشکارساز
current detector	اشکارساز جریان
lindberg detector	اشکارساز لیندبرگ
grid detector	اشکارساز شبکه
maximum detector	اشکارساز حداکثر
detector circuit	مدار اشکارساز
detector tube	لامپ اشکارساز
ground detector	اشکارساز زمین
phase detector	اشکارساز فاز
electrolytic detector	اشکارساز الکترولیتی
ratio detector	اشکارساز نسبت
fault detector	اشکارساز خطا
frequency demodulator	اشکارساز فرکانس
f.i.d	اشکارساز یونش شعلهای
hydrogen flame detector	اشکارساز شعلهای هیدروژن
ground detector	اشکارساز اتصال با زمین
crankcase mist detector	اشکارساز الودگی روغن
sweep potential detector	اشکارساز جاروکننده پتانسیلی
flame ionization detector	اشکارساز یونش شعلهای
h.f.d	اشکارساز شعلهای هیدروژنی
fire detection system	سیستم اشکارساز حریق
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
vacuum tube detector	اشکارساز با لامپ خلاء
barrier layer detector	اشکارساز لایه سدی
ground indicator	اشکارساز اتصال با زمین
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
impluse modulator	اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
insulation detector	دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
magnetic deflector	یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
operators	عامل
operator	عامل
acting	عامل
devices	عامل
agent representative	عامل
assignee	عامل
operative	عامل
operatives	عامل
propellent	عامل
device	عامل
operating	عامل
attorneys	عامل
elements	عامل
agents	عامل
operant	عامل
principal	عامل
principals	عامل
agent	عامل
parameter	عامل
element	عامل
actions	عامل
attorney	عامل
propellants	عامل
propellant	عامل
doer	عامل
doers	عامل
procurator	عامل
procurators	عامل
action	عامل
parameters	عامل
factor	عامل
functionery	عامل
active	عامل
v factor	عامل وی
coagent	هم عامل
agencies	عامل
factors	عامل
agency	عامل
cyanogen agent	عامل سیانید
agents	عامل اطلاعاتی
general factor	عامل عمومی
dispersing agent	عامل پاشنده
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
developer agent	عامل فهور
disbursing officer	افسر عامل
depressant	عامل پریشانی
demasking agent	عامل عریانساز
fusing agent	عامل ذوب
distilled mustard	عامل خردلی
firing device	عامل منفجرکننده
agent	واسطه عامل
factorization	عامل بندی
factoring agent	عامل تنزیل
factoring	عامل یابی
factor of safety	عامل اطمینان
factor of safety	عامل تامین
factor of production	عامل تولید
agent	عامل اطلاعاتی
insurance agent	عامل بیمه
foaming agent	عامل کف زای
extrinsic factor	عامل خارجی
executive agent	عامل اجرایی
dual agent	عامل دو جانبه
agents	واسطه عامل
distractor	عامل حواسپرتی
fixing agent	عامل تثبیت
common factor	عامل مشترک
combination influence	عامل ترکیبی
aborticide	عامل سقط
absorbing agent	عامل جذب
accountable disbursing officer	افسر عامل
acid function	عامل اسیدی
acting company	شرکت عامل
active defense	پدافند عامل
active defense	دفاع عامل
active element	عنصر عامل
active material	مواد عامل
hypo	عامل محرک
idle characters	کاراکترهای عامل
addition agent	عامل افزودنی
adhesion agent	عامل چسبندگی
igniting agent	عامل احتراق
air entraining agent	عامل هوادهنده
anticrop agent	عامل ضد غلات
reactors	عامل واکنش
reactor	عامل واکنش
growth factor	عامل رشد
chemical agent	عامل شیمیایی
masking agent	عامل پوشاننده
characteristic action	عامل مشخصه
human factor	عامل انسانی
blowing agent	عامل پف کننده
blister agent	عامل تاول زا
bleaching agent	عامل رنگبر
biological agent	عامل زیستی
limiting factor	عامل محدودکننده
biological agent	عامل میکربی
lacrimatory factor	عامل اشک زا
interleave factor	عامل جاگذاری
prime mover	عامل محرک کل
prime movers	عامل محرک کل
impelent	عامل محرک
sealant	عامل درزگیر
potential	عامل بالقوه
noises	عامل مخل
pull device	عامل کششی
executives	مدیر عامل
working fluid	سیال عامل
psychochemical agent	عامل عصبی
reducer	عامل کم کننده
precipitant	عامل رسوب
executive	مدیر عامل
be-all and end-all	عامل عمده
parasiticide	عامل طفیلی کش
oxidizing agent	عامل اکسنده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
operating system/	سیستم عامل دو
mouthpiece	سخنگو عامل
mouthpieces	سخنگو عامل
noise	عامل مخل
potential	عامل بالفعل
self execuiting	عامل فی نفسه
passive	غیر عامل
passives	غیر عامل
sense organ	عامل احساس
factor	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
press	عامل موثر
safety factor	عامل تامین
effective	عامل موثر
structure factor	عامل ساختار
releasing agent	عامل رهاکننده
unique factor	عامل یگانه
pesticide	عامل ضد طاعون
pesticides	عامل ضد طاعون
reducing agent	عامل کاهنده
managing director	مدیر عامل
operating handle	دستگیره عامل
leaven	عامل کارگر
absorbent	عامل جذب

precipitating factor

عامل اشکارساز