Total search result: 202 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
factor of safety |
عامل اطمینان |
|
|
Search result with all words |
|
UA |
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد |
Other Matches |
|
cyanogen agent |
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن |
confident test |
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان |
reserved character |
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود |
actuator |
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل |
reliability |
اطمینان قابلیت اطمینان |
capital intensive goods |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
shells |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
shell |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
shelling |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
class a agent officer |
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل |
piggyback |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
blood agent |
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون |
piggybacks |
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود |
EXE file |
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست |
MS DOS |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
certitude |
اطمینان |
instable |
بی اطمینان |
fideism |
اطمینان |
confidence limit |
حد اطمینان |
trust |
اطمینان |
affiance |
اطمینان |
trusted |
اطمینان |
assuredness |
اطمینان |
certes |
اطمینان |
certainty |
اطمینان |
certainties |
اطمینان |
security |
اطمینان |
confidences |
اطمینان |
surety |
اطمینان |
trusts |
اطمینان |
sureties |
اطمینان |
assurances |
اطمینان |
trustingly |
با اطمینان |
assurance |
اطمینان |
confidence |
اطمینان |
safety |
اطمینان |
aplomb |
اطمینان بخود |
assures |
اطمینان دادن |
trustful |
معتمد اطمینان |
assuring |
اطمینان دادن |
reassurance |
اطمینان مجدد |
reassurance |
اطمینان افرینی |
valid |
قابل اطمینان |
confide |
اطمینان کردن |
assure |
اطمینان دادن |
trusty |
اطمینان بخش |
safety belts |
کمربند اطمینان |
solids |
قابل اطمینان |
safety belt |
کمربند اطمینان |
confided |
اطمینان کردن |
confides |
اطمینان کردن |
solid |
قابل اطمینان |
reliable |
قابل اطمینان |
ensure |
اطمینان یافتن |
safety-valve |
دریچه اطمینان |
safety-valves |
دریچه اطمینان |
uncertainties |
عدم اطمینان |
uncertainty |
عدم اطمینان |
accredits |
اطمینان کردن |
accrediting |
اطمینان کردن |
confidingly |
از روی اطمینان |
ensured |
اطمینان یافتن |
ensures |
اطمینان یافتن |
insurance stockage |
ذخیره اطمینان |
fire escapes |
پلکان اطمینان |
liable |
قابل اطمینان |
confidence limits |
حدود اطمینان |
insuring |
اطمینان یافتن |
insures |
اطمینان یافتن |
dependable |
قابلیت اطمینان |
ensuring |
اطمینان یافتن |
accredit |
اطمینان کردن |
reassurances |
اطمینان مجدد |
fire escape |
پلکان اطمینان |
safety hook |
قلاب اطمینان |
safety glass |
شیشه اطمینان |
safety fuse |
فیوز اطمینان |
safe valve |
دریچه اطمینان |
relief valve |
شیر اطمینان |
quality assurance |
اطمینان از کیفیت |
positiveness |
قطعیت اطمینان |
play up |
اطمینان دادن به |
overconfidence |
اطمینان بیش از حد |
limits of confidence |
حدود اطمینان |
level of confidence |
سطح اطمینان |
interval confidence |
دامنه اطمینان |
interval confidence |
فاصله اطمینان |
safety lamp |
چراغ اطمینان |
safety plug |
پولک اطمینان |
reliability |
قابلیت اطمینان |
failure safety |
قابلیت اطمینان |
unreliability |
عدم اطمینان |
unpromising |
غیرقابل اطمینان |
sicker |
قابل اطمینان |
truster |
اطمینان کننده |
reliability |
قابل اطمینان |
reliability |
قابلیت اطمینان |
safety valve |
دریچه اطمینان |
i'll warrant |
اطمینان میدهم |
figure on |
اطمینان داشتن |
cretain |
تاحدی اطمینان |
assuror |
اطمینان دهنده |
bleeder valve |
شیر اطمینان |
assurable |
قابل اطمینان |
coniviction |
عقیده اطمینان |
confidence level |
درجه اطمینان |
assurance factor |
ضریب اطمینان |
confidence interval |
فاصله اطمینان |
confidence coefficicent |
ضریب اطمینان |
confidence belt |
کمربند اطمینان |
coefficient of safety |
ضریب اطمینان |
assurer |
اطمینان دهنده |
reputable |
قابل اطمینان |
factor of safety |
ضریب اطمینان |
reassurances |
اطمینان افرینی |
dependability |
قابلیت اطمینان |
fiducial interval |
فاصله اطمینان |
checked |
اطمینان از صحت چیزی |
check |
اطمینان از صحت چیزی |
checks |
اطمینان از صحت چیزی |
ultimate factor of safety |
ضریب اطمینان اختیاری |
I am positive that ... |
من اطمینان کامل دارم که ... |
qualm |
عدم اطمینان بیم |
trusty |
موتمن مورد اطمینان |
area of uncertainity |
منطقه عدم اطمینان |
safest |
صحیح اطمینان بخش |
mistrusting |
اطمینان نکردن به فن داشتن |
mistrusted |
اطمینان نکردن به فن داشتن |
reassured |
دوباره اطمینان دادن |
reassures |
دوباره اطمینان دادن |
fiduciary |
اطمینان بخش ثقه |
reasure |
دوباره اطمینان یا قوت |
safe |
صحیح اطمینان بخش |
safer |
صحیح اطمینان بخش |
safe yield |
بده قابل اطمینان |
safes |
صحیح اطمینان بخش |
misgivings |
عدم اطمینان ترس |
misgiving |
عدم اطمینان ترس |
reassure |
دوباره اطمینان دادن |
mistrust |
اطمینان نکردن به فن داشتن |
qualms |
عدم اطمینان بیم |
mistrusts |
اطمینان نکردن به فن داشتن |
persuasion |
اطمینان عقیده دینی |
persuasions |
اطمینان عقیده دینی |
trusts |
اطمینان پشت گرمی |
trusted |
اطمینان پشت گرمی |
trust |
اطمینان پشت گرمی |
reliability |
قابلیت اطمینان اعتبار |
quality assurance |
عملیات اطمینان از کیفیت جنس |
persuasions |
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان |
trut |
اطمینان داشتن توکل کردن |
unreliable |
غیر قابل اطمینان نامعتبر |
accredit |
مورد اطمینان بودن یا شدن |
bleeder type steam engine |
ماشین بخار با شیر اطمینان |
i assured him of that |
به او در این باره اطمینان دادم |
i reckon |
اطمینان به دوستی کسی داشتن |
persuasion |
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان |
i rely or your secrecy |
من به رازداری شما اطمینان میکنم |
vouch |
اطمینان دادن تایید کردن |
anti flood valve |
شیر اطمینان مانع طغیان |
avouch |
اقرار کردن اطمینان دادن |
accrediting |
مورد اطمینان بودن یا شدن |
dependable |
قابل اطمینان مورد اعتماد |
swear by <idiom> |
کاملا از چیزی اطمینان داشتن |
to believe in somebody [something] |
اطمینان داشتن به کسی [چیزی] |
accredits |
مورد اطمینان بودن یا شدن |
controlling |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
controls |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
confidence man |
کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند |
control |
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی |
authentication |
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است |
I'm sure we can come to some arrangement. |
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم . |
sail in |
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن |
mistrustfully |
ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان |
life is not worth an hour's p |
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت |
maintains |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
maintain |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
bank on <idiom> |
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن |
measure |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
chunking along |
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان |
maintained |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. |
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود. |
balance |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
arithmetic |
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه |
balances |
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون |
acatalectic |
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند |
tests |
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن |
tested |
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن |
aligned |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligning |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
verification |
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص |
align |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligns |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
aligner |
وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند |
test |
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن |
synchronising |
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند |
synchronises |
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند |
synchronize |
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند |
synchronised |
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند |