Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
interleave factor	عامل جاگذاری
Search result with all words
sector interleave factor	عامل جاگذاری قطاع
Other Matches
interleave	جاگذاری
interleave memory	حافظه جاگذاری
relaying	برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
brinelling	دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
agents	عامل
functionery	عامل
coagent	هم عامل
attorneys	عامل
operating	عامل
agency	عامل
device	عامل
agencies	عامل
acting	عامل
devices	عامل
agent representative	عامل
factors	عامل
operator	عامل
factor	عامل
attorney	عامل
v factor	عامل وی
operators	عامل
elements	عامل
element	عامل
actions	عامل
action	عامل
procurators	عامل
principal	عامل
principals	عامل
assignee	عامل
active	عامل
parameter	عامل
parameters	عامل
agent	عامل
procurator	عامل
doers	عامل
propellants	عامل
operant	عامل
operative	عامل
propellant	عامل
propellent	عامل
doer	عامل
operatives	عامل
air entraining agent	عامل هوادهنده
anticrop agent	عامل ضد غلات
adhesion agent	عامل چسبندگی
agent	عامل اطلاعاتی
addition agent	عامل افزودنی
agent	واسطه عامل
leavens	عامل کارگر
reactors	عامل واکنش
agents	واسطه عامل
agents	عامل اطلاعاتی
prime mover	عامل محرک کل
prime movers	عامل محرک کل
reactor	عامل واکنش
aborticide	عامل سقط
absorbing agent	عامل جذب
accountable disbursing officer	افسر عامل
acid function	عامل اسیدی
acting company	شرکت عامل
active defense	پدافند عامل
active defense	دفاع عامل
active element	عنصر عامل
active material	مواد عامل
preventive	عامل جلوگیری
biological agent	عامل میکربی
psychochemical agent	عامل عصبی
precipitating factor	عامل اشکارساز
precipitant	عامل رسوب
parasiticide	عامل طفیلی کش
oxidizing agent	عامل اکسنده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
operating system/	سیستم عامل دو
operating handle	دستگیره عامل
operating agency	شعبه عامل
masking agent	عامل پوشاننده
limiting factor	عامل محدودکننده
lacrimatory factor	عامل اشک زا
insurance agent	عامل بیمه
impelent	عامل محرک
igniting agent	عامل احتراق
pull device	عامل کششی
reducing agent	عامل کاهنده
potential <adj.>	عامل بالقوه
be-all and end-all	عامل عمده
working fluid	سیال عامل
unique factor	عامل یگانه
structure factor	عامل ساختار
sense organ	عامل احساس
self execuiting	عامل فی نفسه
sealant	عامل درزگیر
safety factor	عامل تامین
releasing agent	عامل رهاکننده
idle characters	کاراکترهای عامل
hypo	عامل محرک
human factor	عامل انسانی
distilled mustard	عامل خردلی
dispersing agent	عامل پاشنده
disbursing officer	افسر عامل
developer agent	عامل فهور
depressant	عامل پریشانی
demasking agent	عامل عریانساز
reducer	عامل کم کننده
cyanogen agent	عامل سیانید
common factor	عامل مشترک
combination influence	عامل ترکیبی
chemical agent	عامل شیمیایی
characteristic action	عامل مشخصه
blowing agent	عامل پف کننده
blister agent	عامل تاول زا
bleaching agent	عامل رنگبر
distractor	عامل حواسپرتی
dual agent	عامل دو جانبه
growth factor	عامل رشد
general factor	عامل عمومی
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent	عامل ذوب
foaming agent	عامل کف زای
fixing agent	عامل تثبیت
firing device	عامل منفجرکننده
factorization	عامل بندی
factoring agent	عامل تنزیل
factoring	عامل یابی
factor of safety	عامل اطمینان
factor of safety	عامل تامین
factor of production	عامل تولید
extrinsic factor	عامل خارجی
executive agent	عامل اجرایی
biological agent	عامل زیستی
pesticide	عامل ضد طاعون
mouthpieces	سخنگو عامل
managing directors	مدیر عامل
managing director	مدیر عامل
noises	عامل مخل
factor	عامل مشترک
executive	مدیر عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
passives	غیر عامل
pesticides	عامل ضد طاعون
effective	عامل موثر
noise	عامل مخل
passive	غیر عامل
OS	سیستم عامل
operating system	سیستم عامل
potential	عامل بالقوه
factors	عامل مشترک
leavening	عامل کارگر
press	عامل موثر
coefficients	عامل مشترک
presses	عامل موثر
leaven	عامل کارگر
absorbent	عامل جذب
potential	عامل بالفعل
operating systems	سیستم عامل
executives	مدیر عامل
coefficient	عامل مشترک
recidivist	عامل تکرار جرم
forwarding agent	عامل حمل و نقل
factorial	وابسته به عامل یاکارخانه
sounding boards	عامل انتشار عقاید
atomic scattering factor	عامل شکل اتمی
forwarder	عامل حمل و نقل
fluorinating agent	عامل فلوئوردار کننده
freight forwarder	عامل حمل و نقل
goest operating system	سیستم عامل مهمان
agent officer	افسر عامل پرداخت
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
magnification factor	عامل درشت نمایی
marginal factor cost	هزینه نهائی عامل
atomic form factor	عامل شکل اتمی
limiting factor	عامل محدود کننده
incapacitating agent	عامل بیهوش کننده
adscititious	مشتق از عامل خارجی
hydroxide	ترکیبیکه عامل هیدورکسید
host operating system	سیستم عامل میزبان
higher order factor	عامل مرتبه بالا
anticrop agent	عامل ضدمحصولات کشاورزی
antiplant agent	عامل ضد رویش گیاهان
factor cost	هزینه عامل تولید
sounding board	عامل انتشار عقاید
detonating agent	عامل منفجر کننده
destabilizer	عامل بی ثبات کننده
passives	پدافندغیر عامل بی بهره
combination influence	مکانیسم عامل مرکب
denaturant	عامل غیر طبیعی
factor	عامل ضرب ضریب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com