Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
biological agent	عامل زیستی
Other Matches
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
biological	زیستی
subsistence	زیستی
organic	زیستی
biologically	زیستی
biofeedback	پس خوراند زیستی
biochemical	زیستی- شیمیایی
biological sciences	علوم زیستی
biological shield	حفاظ زیستی
biological extinction	انقراض زیستی
biological shield	سپر زیستی
biological system	نظام زیستی
biological system	سازگان زیستی
biosystem	سازگان زیستی
biocinosis	مجتمع زیستی
biological magnification	بزرگنمایی زیستی
biofacies	رخساره زیستی
biological correlation	همبستگی زیستی
biological extinction	نابودی زیستی
biological monitoring	فرابینی زیستی
biological pollution	الودگی زیستی
biological potential	توان زیستی
biogenesis	پدیدایی زیستی
existence load	بار زیستی
bioerosion	فرسودگی زیستی
biogeography	جغرافیای زیستی
bioerosion	فرسایش زیستی
biological treatment	تسویه زیستی
bioluminescence	لومینانس زیستی
biotonus	تونوس زیستی
biotic succession	تواتر زیستی
biotic succession	پیاپی زیستی
biotype	سنخ زیستی
life sciences	علوم زیستی
biological clock	ساعت زیستی
life science	دانش زیستی
life science	علوم زیستی
biotic element	عنصر زیستی
life sciences	دانش زیستی
biologism	زیستی نگری
biosystem	نظام زیستی
biophysical	زیستی- فیزیکی
biorhythm	چرخه زیستی
biosocial	زیستی- اجتماعی
biostimulant	محرک زیستی
biostimulant	انگیزای زیستی
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
bioinorganic chemistry	شیمی معدنی زیستی
bionics	علم فرایندای زیستی
biogeochemistry	زمین شیمی زیستی
existence load	بار اقلام زیستی
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
bioclimatology	اقلیم شناسی زیستی
biological classification	رده بندی زیستی
defense subsistence supply center	مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
device	عامل
devices	عامل
action	عامل
operators	عامل
operator	عامل
elements	عامل
attorneys	عامل
operatives	عامل
operating	عامل
propellants	عامل
propellant	عامل
coagent	هم عامل
acting	عامل
doer	عامل
agent representative	عامل
assignee	عامل
element	عامل
actions	عامل
procurators	عامل
procurator	عامل
doers	عامل
principals	عامل
parameter	عامل
parameters	عامل
agents	عامل
agent	عامل
principal	عامل
operative	عامل
operant	عامل
factors	عامل
attorney	عامل
propellent	عامل
v factor	عامل وی
functionery	عامل
agencies	عامل
agency	عامل
factor	عامل
active	عامل
precipitating factor	عامل اشکارساز
potential <adj.>	عامل بالقوه
precipitant	عامل رسوب
parasiticide	عامل طفیلی کش
absorbing agent	عامل جذب
accountable disbursing officer	افسر عامل
psychochemical agent	عامل عصبی
oxidizing agent	عامل اکسنده
acid function	عامل اسیدی
active defense	دفاع عامل
operating agency	شعبه عامل
active defense	پدافند عامل
acting company	شرکت عامل
operating handle	دستگیره عامل
operating system/	سیستم عامل دو
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
pull device	عامل کششی
sealant	عامل درزگیر
aborticide	عامل سقط
self execuiting	عامل فی نفسه
sense organ	عامل احساس
structure factor	عامل ساختار
unique factor	عامل یگانه
working fluid	سیال عامل
be-all and end-all	عامل عمده
prime movers	عامل محرک کل
safety factor	عامل تامین
releasing agent	عامل رهاکننده
reducer	عامل کم کننده
reactors	عامل واکنش
reactor	عامل واکنش
reducing agent	عامل کاهنده
prime mover	عامل محرک کل
active element	عنصر عامل
cyanogen agent	عامل سیانید
blister agent	عامل تاول زا
bleaching agent	عامل رنگبر
demasking agent	عامل عریانساز
executive agent	عامل اجرایی
extrinsic factor	عامل خارجی
factor of production	عامل تولید
factor of safety	عامل تامین
factor of safety	عامل اطمینان
factoring	عامل یابی
factoring agent	عامل تنزیل
blowing agent	عامل پف کننده
dual agent	عامل دو جانبه
depressant	عامل پریشانی
developer agent	عامل فهور
disbursing officer	افسر عامل
common factor	عامل مشترک
combination influence	عامل ترکیبی
dispersing agent	عامل پاشنده
distilled mustard	عامل خردلی
chemical agent	عامل شیمیایی
characteristic action	عامل مشخصه
distractor	عامل حواسپرتی
factorization	عامل بندی
factor	عامل مشترک
impelent	عامل محرک
insurance agent	عامل بیمه
interleave factor	عامل جاگذاری
lacrimatory factor	عامل اشک زا
limiting factor	عامل محدودکننده
anticrop agent	عامل ضد غلات
air entraining agent	عامل هوادهنده
masking agent	عامل پوشاننده
adhesion agent	عامل چسبندگی
addition agent	عامل افزودنی
igniting agent	عامل احتراق
idle characters	کاراکترهای عامل
biological agent	عامل میکربی
firing device	عامل منفجرکننده
fixing agent	عامل تثبیت
foaming agent	عامل کف زای
fusing agent	عامل ذوب
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
general factor	عامل عمومی
growth factor	عامل رشد
human factor	عامل انسانی
hypo	عامل محرک
active material	مواد عامل
noises	عامل مخل
operating systems	سیستم عامل
effective	عامل موثر
leavening	عامل کارگر
leavens	عامل کارگر
potential	عامل بالفعل
potential	عامل بالقوه
executives	مدیر عامل
preventive	عامل جلوگیری
agent	واسطه عامل
executive	مدیر عامل
agent	عامل اطلاعاتی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com