English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
understrapper عامل پایین درجه
Other Matches
low temperature درجه حرارت پایین
tenth rate پایین ترین درجه
lasted پایین ترین درجه یا مقام
last پایین ترین درجه یا مقام
lasts پایین ترین درجه یا مقام
minor order صفوف روحانی پایین درجه
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
aaronic از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
down سوی پایین بطرف پایین
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
operator عامل
operative عامل
actions عامل
v factor عامل وی
operant عامل
element عامل
elements عامل
agent representative عامل
coagent هم عامل
principal عامل
operatives عامل
doer عامل
procurators عامل
operators عامل
action عامل
doers عامل
functionery عامل
procurator عامل
assignee عامل
propellent عامل
principals عامل
factor عامل
active عامل
propellants عامل
propellant عامل
factors عامل
devices عامل
device عامل
acting عامل
operating عامل
attorneys عامل
attorney عامل
parameter عامل
parameters عامل
agencies عامل
agent عامل
agents عامل
agency عامل
structure factor عامل ساختار
managing director مدیر عامل
mouthpiece سخنگو عامل
factoring عامل یابی
factor عامل مشترک
factor of safety عامل تامین
factor of safety عامل اطمینان
factoring agent عامل تنزیل
mouthpieces سخنگو عامل
be-all and end-all عامل عمده
noise عامل مخل
chemical agent عامل شیمیایی
passives غیر عامل
dual agent عامل دو جانبه
combination influence عامل ترکیبی
accountable disbursing officer افسر عامل
factors عامل مشترک
characteristic action عامل مشخصه
executive agent عامل اجرایی
extrinsic factor عامل خارجی
pesticides عامل ضد طاعون
unique factor عامل یگانه
working fluid سیال عامل
factor of production عامل تولید
noises عامل مخل
impelent عامل محرک
active element عنصر عامل
active material مواد عامل
agents عامل اطلاعاتی
agents واسطه عامل
agent عامل اطلاعاتی
agent واسطه عامل
addition agent عامل افزودنی
adhesion agent عامل چسبندگی
preventive عامل جلوگیری
growth factor عامل رشد
air entraining agent عامل هوادهنده
general factor عامل عمومی
operating agency شعبه عامل
operating handle دستگیره عامل
anticrop agent عامل ضد غلات
operating system/ سیستم عامل دو
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
acting company شرکت عامل
idle characters کاراکترهای عامل
firing device عامل منفجرکننده
insurance agent عامل بیمه
interleave factor عامل جاگذاری
prime movers عامل محرک کل
prime mover عامل محرک کل
lacrimatory factor عامل اشک زا
limiting factor عامل محدودکننده
reactor عامل واکنش
reactors عامل واکنش
hypo عامل محرک
human factor عامل انسانی
aborticide عامل سقط
absorbing agent عامل جذب
acid function عامل اسیدی
masking agent عامل پوشاننده
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
oxidizing agent عامل اکسنده
bleaching agent عامل رنگبر
blister agent عامل تاول زا
blowing agent عامل پف کننده
self execuiting عامل فی نفسه
sense organ عامل احساس
factorization عامل بندی
operating systems سیستم عامل
operating system سیستم عامل
OS سیستم عامل
managing directors مدیر عامل
biological agent عامل زیستی
biological agent عامل میکربی
sealant عامل درزگیر
parasiticide عامل طفیلی کش
fusing agent عامل ذوب
precipitant عامل رسوب
precipitating factor عامل اشکارساز
pesticide عامل ضد طاعون
leavens عامل کارگر
leavening عامل کارگر
leaven عامل کارگر
psychochemical agent عامل عصبی
pull device عامل کششی
reducer عامل کم کننده
reducing agent عامل کاهنده
releasing agent عامل رهاکننده
foaming agent عامل کف زای
fixing agent عامل تثبیت
safety factor عامل تامین
developer agent عامل فهور
potential عامل بالقوه
disbursing officer افسر عامل
executives مدیر عامل
executive مدیر عامل
dispersing agent عامل پاشنده
distractor عامل حواسپرتی
potential <adj.> عامل بالقوه
coefficients عامل مشترک
coefficient عامل مشترک
effective عامل موثر
distilled mustard عامل خردلی
potential عامل بالفعل
demasking agent عامل عریانساز
common factor عامل مشترک
press عامل موثر
passive غیر عامل
presses عامل موثر
igniting agent عامل احتراق
cyanogen agent عامل سیانید
absorbent عامل جذب
depressant عامل پریشانی
hereinafter [formal] <adv.> در پایین
shortest پایین تر
bal از مچ پا به پایین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com