Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
arc elasticity of demand |
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود : |
|
|
Other Matches |
|
shift of a demand curve |
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا |
assemble capital stock |
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
demand curve |
منحنی تقاضا |
infinitely elastic demand curve |
منحنی تقاضا با کشش نامحدود |
income elasticity of demand |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
giffen good |
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است |
demands |
تقاضا کردن تقاضا |
demanded |
تقاضا کردن تقاضا |
demand |
تقاضا کردن تقاضا |
backgrounds |
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند |
background |
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند |
derived demand |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
iron law of wage |
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد |
mflops |
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود |
demanded |
تقاضا |
exigence |
تقاضا |
demand |
تقاضا |
postulated |
تقاضا |
suited |
تقاضا |
suits |
تقاضا |
requisitions |
تقاضا |
requisitioning |
تقاضا |
requisitioned |
تقاضا |
requisition |
تقاضا |
prayer |
تقاضا |
prayers |
تقاضا |
suit |
تقاضا |
demands |
تقاضا |
importance |
تقاضا |
requests |
تقاضا |
postulating |
تقاضا |
solicitation |
تقاضا |
postulates |
تقاضا |
postulate |
تقاضا |
request |
تقاضا |
requesting |
تقاضا |
requested |
تقاضا |
rogation |
تقاضا |
requisitions |
چیزمورد تقاضا |
peak demand |
حداکثر تقاضا |
peak demand |
بیشترین تقاضا |
requisitions |
تقاضا کردن |
request |
تقاضا خواسته |
on demand |
بنا به تقاضا |
requested |
تقاضا خواسته |
requisitioning |
تقاضا کردن |
asked <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
requirement |
تقاضا احتیاج |
claimed <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
demanded <adj.> <past-p.> |
تقاضا شده |
excess demand |
فزونی تقاضا |
applications |
فرم تقاضا |
application |
فرم تقاضا |
pleas |
تقاضا استدعا |
quantity of demand |
مقدار تقاضا |
requisition |
چیزمورد تقاضا |
supply and demand |
عرضه و تقاضا |
requisitioning |
چیزمورد تقاضا |
measurement of demand |
تخمین تقاضا |
elasticity of demand |
کشش تقاضا |
requisitioned |
چیزمورد تقاضا |
requisition |
تقاضا کردن |
requisitioned |
تقاضا کردن |
requesting |
تقاضا خواسته |
demandable |
قابل تقاضا |
within three days of demand |
در طی سه روز پس از تقاضا |
demand elasticity |
کشش تقاضا |
demand factor |
ضریب تقاضا |
demand factors |
عوامل تقاضا |
demand surface |
میزان تقاضا |
demand surface |
سطح تقاضا |
demand side |
طرف تقاضا |
demand side |
ستون تقاضا |
demand shift |
تغییر تقاضا |
demand shift |
انتقال تقاضا |
demand shift |
جابجائی تقاضا |
sue |
تقاضا کردن |
demand function |
تابع تقاضا |
demand pattern |
الگوی تقاضا |
sues |
تقاضا کردن |
demandant |
تقاضا کننده |
adjure |
تقاضا کردن |
offer and demand |
عرضه و تقاضا |
requests |
تقاضا خواسته |
applier |
تقاضا کننده |
law of demand |
قانون تقاضا |
sued |
تقاضا کردن |
change in demand |
تغییر تقاضا |
information on demand |
اطلاعات با تقاضا |
demand schedule |
جدول تقاضا |
income elasticity of demand |
درامدی تقاضا |
suing |
تقاضا کردن |
demand management |
مدیریت تقاضا |
demanded |
تقاضا کردن |
plea |
تقاضا استدعا |
demands |
تقاضا کردن |
demand |
تقاضا کردن |
authoritarainism |
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود |
cross elasticity of demand |
کشش متقاطع تقاضا |
price elasticity of demand |
کشش قیمتی تقاضا |
demand for money |
تقاضا برای پول |
indents |
تقاضا یاسفارش جنس |
requesting unit |
یکان تقاضا کننده |
glut |
عرضه بیش از تقاضا |
requesting |
تقاضا برای چیزی |
adjure |
به اصرار تقاضا کردن |
on demand |
به در خواست به مجرد تقاضا |
demand paging |
صفحه بندی تقاضا |
applicant |
تقاضا کننده طالب |
request |
تقاضا برای چیزی |
demands |
مطالبه تقاضا کردن |
send away for something <idiom> |
تقاضا نامه نوشتن |
measurement of demand |
اندازه گیری تقاضا |
request for proposal |
تقاضا برای پیشنهاد |
requested |
تقاضا برای چیزی |
demand and supply market |
بازار عرضه و تقاضا |
registrant |
تقاضا ثبت کننده |
quantity demanded |
مقدار تقاضا شده |
demand forecast |
پیش بینی تقاضا |
money demand |
تقاضا برای پول |
indenting |
تقاضا یاسفارش جنس |
indent |
تقاضا یاسفارش جنس |
application |
تقاضا برای چیز |
demand |
مطالبه تقاضا کردن |
solicits |
درخواست یا تقاضا کردن از |
supply and demand law |
قانون عرضه و تقاضا |
soliciting |
درخواست یا تقاضا کردن از |
solicited |
درخواست یا تقاضا کردن از |
solicit |
درخواست یا تقاضا کردن از |
arc elasticity of demand |
کشش کمانی تقاضا |
law of supply and demand |
قانون عرضه و تقاضا |
applicants |
تقاضا کننده طالب |
applications |
تقاضا برای چیز |
demanded |
مطالبه تقاضا کردن |
requests |
تقاضا برای چیزی |
gluts |
عرضه بیش از تقاضا |
stock requisition |
تقاضا جهت کالا |
demand [of] |
درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از] |
demands |
تقاضا برای انجام چیزی |
demand |
تقاضا برای انجام چیزی |
put in |
تقاضا کردن پیشنهاد دادن |
demand versus quantity demanded |
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده |
overload |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
overloaded |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
excess demand |
تقاضای زیادی مازاد تقاضا |
overloads |
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله |
demand pull inflation |
تورم ناشی از فشار تقاضا |
demanded |
تقاضا برای انجام چیزی |
excess demand inflation |
تورم ناشی از مازاد تقاضا |
request for quotation |
تقاضا برای اعلام قیمت |
cross elasticity of demand |
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از : |
invoke |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
obtrude |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
invoking |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
demand |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
invoked |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
obtruded |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
Application may be filed by ... |
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است. |
clamour |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
demand oriented pricing |
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا |
clamoured |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
clamouring |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
demands |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
obtrudes |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
clamours |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
demanded |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
invokes |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
obtruding |
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن |
clamor |
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن |
to invite somebody to do something |
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن |
demand factors |
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد |
apply |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
call-up |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
applies |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
call up |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
applying |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
call-ups |
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده |
speculative demand for money |
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی |
input/output |
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی |
fittest |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
fits |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
fit |
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند |
X series |
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه |
inquiry |
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ |
inquiries |
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ |
layers |
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است |
layer |
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است |
boiling point curve |
منحنی نقطه جوش |
inflexions |
نقطه تغییر جهت یک منحنی |
inflections |
نقطه تغییر جهت یک منحنی |
inflection |
نقطه تغییر جهت یک منحنی |
inelastic demand |
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند |
date of acquisition |
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود |