English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
facies عبارت مشخص یک طبقه
Other Matches
irishism عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
descriptor کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
stratify طبقه طبقه کردن
phrases عبارت
word عبارت
phrased عبارت
clause عبارت
experssion عبارت
expression عبارت
term عبارت
statement عبارت
worded عبارت
expressions عبارت
clauses عبارت
termed عبارت
terming عبارت
wordage عبارت
statements عبارت
phrase عبارت
cl عبارت
affirmative عبارت مثبت
an exclamatory phrase عبارت تعجبی
an idiomatic experssion عبارت اصطلاحی
terming جمله عبارت
doxology عبارت تسبیحی
To phrase. به عبارت در آوردن
to wit <adv.> به عبارت دیگر
videlicet به عبارت دیگر
in fact به عبارت دیگر
protext عبارت پیشین
phraseology عبارت پردازی
Namely …viz …it consists of… عبارت است از ...
context style of a expression سیاق عبارت
put into words به عبارت دراوردن
assignment statement عبارت گمارشی
Verbosity. Rhetoric. عبارت پردازی
namely <adv.> به عبارت دیگر
mathematical term عبارت [ریاضی]
trinomial دارای سه عبارت
quotation اقتباس عبارت
quotations اقتباس عبارت
colloquialisms عبارت مصطلح
expression افهار عبارت
wording عبارت سازی
expressions افهار عبارت
colloquialism عبارت مصطلح
the letter of the law عبارت قانون
phraseologist عبارت پرداز
paragrapher عبارت نویس
prolixity عبارت زاید
relational expression عبارت رابطهای
passage عبارت فقره
termed جمله عبارت
term عبارت [ریاضی]
passages عبارت فقره
term جمله عبارت
involution پیچدارکردن عبارت
in other words <adv.> به عبارت دیگر
range expression عبارت دامنه
mixed mode experssion عبارت امیخته یاب
limitation clause عبارت تعیین حدود
locus classicus عبارت نمونه ادبی
metaphraze به عبارت دیگر در آوردن
verbalism عبارت بی معنی پرحرفی
landed a که عبارت از زمین است
it consists mainly بیشتر عبارت است از
escalation ماده یا عبارت تعدیل
i.e مخفف به عبارت دیگر
pull out quote عبارت استخراج شده
to express in worde به سخن یا عبارت دراوردن)
qualificative کلمه یا عبارت توصیفی
phrase فراز عبارت سازی
anastrophe تعویض کلمات یک عبارت
locutions سبک عبارت پردازی
passages عبارت منتخبه از یک کتاب
locution سبک عبارت پردازی
passage عبارت منتخبه از یک کتاب
phrased فراز عبارت سازی
phrases فراز عبارت سازی
locate تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
anastrophe قلب عبارت کلمات مقلوب
anaphora تکرار یک یا چند عبارت متوالی
restrictive جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
B.Sc مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
b. and b مخفف عبارت 'breakfast and bed'
fisher equation این رابطه عبارت است از :
lambs wool که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
equation of exchange به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
phraseography نشان گذاری بجای عبارت
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
well turned خوب ادا شده خوش عبارت
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
worid عبارت پیغام خبر قول عهد
C.A.B.s مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
Afro-American نژاد آفریقایی آمریکایی [عبارت قدیمی]
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
florulent خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
C.I.A مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
functional shift تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
diction عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
branches یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
semicolon که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
kowtow سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
kotow سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
vigmette ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
legal عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
mutatis mutandis عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
haplography اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
statement خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statements خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
gongs زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
ended عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
demurrer عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
paragram جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
gong زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
end عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
hatched moulding گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
kedgeree خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
ignoratio elenchi سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
direct objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
objecting داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
predicating تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
optimize برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
predicate تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
leitmotif عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotive عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
desktop ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
signate مشخص
distinct مشخص
distinguished مشخص
specifics مشخص
specific code کد مشخص
physiognomonic مشخص
specific مشخص
highlight مشخص
kenspeckle مشخص
highlighted مشخص
named مشخص
pronounced مشخص
distinctive مشخص
indistinctive نا مشخص
marked مشخص
highlights مشخص
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com