Dictiornary-Farsi | عبور از خط استوا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
crossing the line	عبور از خط استوا


Search result with all words

crossing the line	عبور از استوا
Other Matches

Equator	خط استوا
Equator	استوا یا خط استوا
Equator	استوا
Equator	دایره استوا
low latitudes	نواحی نزدیک خط استوا
equinoctial	واقع درنزدیکی خط استوا
light latitudes	نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
tropic	نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
tropical	نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
right of way	حق عبور
road haulage	حق عبور
right of passage	حق عبور
rights of way	حق عبور
transmittal	عبور
passage of lines	عبور از خط
alpha canis majoris	عبور
crossing	عبور
tolls	حق عبور
toll	حق عبور
transit	عبور
transmission	عبور
transmissions	عبور
tolling	حق عبور
cross-Channel	عبور
passages	عبور
passages	حق عبور
transmittance	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
transmittancy	عبور
passage	حق عبور
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
faring	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fare	هزینه عبور
cruising	عبور کردن
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
passable	قابل عبور
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
fordable	قابل عبور
cross	عبور کردن
crosser	عبور کردن
crosses	عبور کردن
crossest	عبور کردن
cruises	عبور کردن
trafficability	قابلیت عبور
transit error	خطای عبور
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
transit time	مدت عبور
light passing	عبور نور
transit time	زمان عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
laissez passer	پروانه عبور
passavani	سند عبور
penstock	مجرای عبور اب
traject	عبور گذرگاه
through traffic	عبور یکسره
tessera	کلمه عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
transduction	انقال عبور
transit bill	اجازه عبور
transit bill	پروانه عبور
practicableness	قابلیت عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
transmission factor	ضریب عبور
transmittance	مقدار عبور
fordless	غیرقابل عبور
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
traversed	عبور کردن
traverse	عبور کردن
transoceanic	عبور از اقیانوس
traversable	قابل عبور
band pass	نوار عبور
conge	اجازه عبور
fordability	قابلیت عبور
transmission grating	شبکه عبور
electron transition	عبور الکترون
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
passageways	محل عبور
crossing area	منطقه عبور
counter sign	اسم عبور
wading crossing	عبور از پایاب
password	اسم عبور
tolling	عوارض عبور
passages	عبور سفر
pass	عبور کردن
tolls	عوارض عبور
trafficking	عبور و مرور
passwords	اسم عبور
passages	راه عبور
traffics	عبور و مرور
passages	اجازه عبور
passage	عبور سفر
transit	راه عبور
toll	عوارض عبور
pass	گذر عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
passed	اجازه عبور
passes	اجازه عبور
passed	کلمه عبور
passed	گذر عبور
passed	عبور کردن
pass	اجازه عبور
pass	کلمه عبور
traffic	عبور و مرور
safe conduct	رخصت عبور
passageway	محل عبور
passage	راه عبور
safe conducts	رخصت عبور
trafficked	عبور و مرور
transit	عبور کردن
safe-conducts	رخصت عبور
passage	اجازه عبور
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
innocent passage	عبور بدون ضرر
practicably	بطور قابل عبور
gas port	لوله عبور گاز
gas port	محفظه عبور گاز
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
time distance	زمان عبور ستون
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
cut	عبور کردن گذاشتن
way	راه عبور گذرگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
crossing site	محل عبور اجباری
passtime	زمان عبور ستون
password	اسم شب کلمه عبور
controlled passing	عبور کنترل شده
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
road time	زمان عبور از جاده
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
ship influence	تاثیر عبور کشتی
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
light transition loss	تلف عبور نور
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
electron transit time	زمان عبور الکترون
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
passwords	اسم شب کلمه عبور
sally port	دروازه عبور از قلعه
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
trafficability	قابلیت عبور ومرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic sign	علامت عبور و مرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور
transilluminate	عبور نور از یک عضو
slotting	مجرای عبور روغن
slots	مجرای عبور روغن
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
transduction	عبور از ماوراء چیزی
traject	از محلی عبور کردن
cuts	عبور کردن گذاشتن
transcutaneous	عبور کننده از پوست
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
wall entrance	عبور از داخل دیوار
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
traffic control	کنترل عبور و مرور
slot	مجرای عبور روغن
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
go	گذشتن عبور کردن
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
goes	گذشتن عبور کردن
impassable	غیر قابل عبور
traffic court	دادگاه عبور و مرور
vapor trail	مسیر عبور بخار
delay	یچ بسته به دیگری عبور میکند
passwords	اسم عبور کلمه رمز
weephole	سوراخ عبور اب در دیوار بارباکان
safe conducts	اجازه عبور از منطقه ممنوعه
transcontinental	عبور کننده از سرتاسر قاره