Dictiornary-Farsi | عبور از عمق زیاد اب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
deep fording	عبور از عمق زیاد اب


Search result with all words

fuse	آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused	آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
Other Matches

wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
alpha canis majoris	عبور
passage of lines	عبور از خط
toll	حق عبور
tolling	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
cross-Channel	عبور
transmittancy	عبور
transmittance	عبور
transmittal	عبور
transmission	عبور
transmissions	عبور
right of way	حق عبور
road haulage	حق عبور
right of passage	حق عبور
passage	حق عبور
passage	عبور
fording	عبور از اب
passages	عبور
passages	حق عبور
rights of way	حق عبور
crossing	عبور
transduction	انقال عبور
transit bill	اجازه عبور
transit bill	پروانه عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
traject	عبور گذرگاه
fords	محل عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
trafficability	قابلیت عبور
light passing	عبور نور
laissez passer	پروانه عبور
safe conducts	رخصت عبور
safe conduct	رخصت عبور
transit time	مدت عبور
transit time	زمان عبور
electron transition	عبور الکترون
fordability	قابلیت عبور
communication	عبور اطلاعات
fordable	قابل عبور
crossest	عبور کردن
crosses	عبور کردن
crosser	عبور کردن
cross	عبور کردن
traversable	قابل عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
fordless	غیرقابل عبور
wading crossing	عبور از پایاب
transmittance	مقدار عبور
passable	قابل عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
transmission grating	شبکه عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transit error	خطای عبور
oil passage	عبور روغن
overfly	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruises	عبور کردن
tessera	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
passes	کلمه عبور
practicableness	قابلیت عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
passavani	سند عبور
passageways	محل عبور
passageway	محل عبور
transit	عبور کردن
transit	راه عبور
tolls	عوارض عبور
penstock	مجرای عبور اب
toll	عوارض عبور
thoroughfare	راه عبور
ford	محل عبور
pass	گذر عبور
tolling	عوارض عبور
pass	عبور کردن
passwords	اسم عبور
forded	محل عبور
password	اسم عبور
through traffic	عبور یکسره
cruising	عبور کردن
pass	کلمه عبور
pass	اجازه عبور
passes	گذر عبور
passes	عبور کردن
passed	اجازه عبور
passed	کلمه عبور
passed	گذر عبور
passed	عبور کردن
transmission factor	ضریب عبور
trafficking	عبور و مرور
band pass	نوار عبور
fare	هزینه عبور
traffic	عبور و مرور
passage	اجازه عبور
passage	راه عبور
passage	عبور سفر
passages	اجازه عبور
passages	راه عبور
passages	عبور سفر
trafficked	عبور و مرور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
traffics	عبور و مرور
traversing	عبور کردن
crossing area	منطقه عبور
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
traversed	عبور کردن
traverses	عبور کردن
crossing the line	عبور از استوا
crossing the line	عبور از خط استوا
traverse	عبور کردن
fleet	عبور سریع
counter sign	اسم عبور
faring	هزینه عبور
conge	اجازه عبور
fleets	عبور سریع
safe-conducts	رخصت عبور
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
light transition loss	تلف عبور نور
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
innocent passage	عبور بدون ضرر
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic control	کنترل عبور و مرور
cuts	عبور کردن گذاشتن
passtime	زمان عبور ستون
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
traffic court	دادگاه عبور و مرور
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
slotting	مجرای عبور روغن
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
passwords	اسم شب کلمه عبور
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
sally port	دروازه عبور از قلعه
slot	مجرای عبور روغن
slots	مجرای عبور روغن
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
time distance	زمان عبور ستون
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
password	اسم شب کلمه عبور
cut	عبور کردن گذاشتن
electron transit time	زمان عبور الکترون
controlled passing	عبور کنترل شده
way	راه عبور گذرگاه
gas port	محفظه عبور گاز
gas port	لوله عبور گاز
transilluminate	عبور نور از یک عضو
transduction	عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous	عبور کننده از پوست
ship influence	تاثیر عبور کشتی
traject	از محلی عبور کردن
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
road time	زمان عبور از جاده
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
wall entrance	عبور از داخل دیوار
impassable	غیر قابل عبور
vapor trail	مسیر عبور بخار
goes	گذشتن عبور کردن
trafficability	قابلیت عبور ومرور
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic flow	کشش عبور ومرور
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
crossing site	محل عبور اجباری
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
practicably	بطور قابل عبور
traffic sign	علامت عبور و مرور
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
go	گذشتن عبور کردن
traffic density	تکاشف عبور و مرور
permeable	قابل عبور دادن رطوبت
ship influence	عامل محرکه عبور کشتی
permeability	قابلیت عبور دادن رطوبت
delaying	یچ بسته به دیگری عبور میکند
air traffic control	کنترل عبور و مرور هوایی

deep fording

عبور از عمق زیاد اب