Dictiornary-Farsi | عبور از پایاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
wading crossing	عبور از پایاب


Search result with all words

fording	عبور از پایاب شناوری پایاب
Other Matches

downstream fill	توده پایاب خاکریز پایاب
downstream shell	توده پایاب خاکریز پایاب
shoal	پایاب
shoals	پایاب
downstream	در پایاب
forded	پایاب
fords	پایاب
ford	پایاب
crossing site	محل پایاب
downstream fill	پشته پایاب
downstream face	نمای پایاب
downstream batter	میل پایاب
downstream shell	پشته پایاب
rock toe	سنگچین پایاب
trapezoidal end sill	استانه پایاب ذوذنقهای
fordability	قابلیت پایاب داشتن
deep fording	عبوراز پایاب عمیق
downstream profile at crown	نیمرخ پایاب در کلید
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
passage of lines	عبور از خط
right of passage	حق عبور
crossing	عبور
rights of way	حق عبور
right of way	حق عبور
alpha canis majoris	عبور
transit	عبور
tolling	حق عبور
tolls	حق عبور
toll	حق عبور
transmission	عبور
transmissions	عبور
transmittal	عبور
cross-Channel	عبور
transmittancy	عبور
transmittance	عبور
fording	عبور از اب
road haulage	حق عبور
passages	حق عبور
passages	عبور
passage	عبور
passage	حق عبور
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
fare	هزینه عبور
crossest	عبور کردن
transoceanic	عبور از اقیانوس
fared	هزینه عبور
traversable	قابل عبور
faring	هزینه عبور
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
crosses	عبور کردن
crosser	عبور کردن
cruised	عبور کردن
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
passable	قابل عبور
cruises	عبور کردن
cruising	عبور کردن
cross	عبور کردن
fares	هزینه عبور
transmittance	مقدار عبور
fordable	قابل عبور
tessera	کلمه عبور
fordability	قابلیت عبور
electron transition	عبور الکترون
through traffic	عبور یکسره
trafficability	قابلیت عبور
traject	عبور گذرگاه
transduction	انقال عبور
fordless	غیرقابل عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
penstock	مجرای عبور اب
passavani	سند عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
light passing	عبور نور
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
transit bill	اجازه عبور
transit bill	پروانه عبور
band pass	نوار عبور
transmission factor	ضریب عبور
transmission grating	شبکه عبور
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
traversed	عبور کردن
traverse	عبور کردن
counter sign	اسم عبور
conge	اجازه عبور
crossing area	منطقه عبور
transit error	خطای عبور
deep fording	عبور از اب عمیق
transit time	مدت عبور
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از خط استوا
crossing the line	عبور از استوا
transit time	زمان عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
practicableness	قابلیت عبور
forded	محل عبور
safe conducts	رخصت عبور
passes	اجازه عبور
trafficking	عبور و مرور
passes	کلمه عبور
passwords	اسم عبور
transit	عبور کردن
passes	گذر عبور
pass	عبور کردن
passes	عبور کردن
pass	گذر عبور
pass	کلمه عبور
safe-conducts	رخصت عبور
toll	عوارض عبور
safe conduct	رخصت عبور
tolling	عوارض عبور
tolls	عوارض عبور
traffics	عبور و مرور
password	اسم عبور
transit	راه عبور
passages	اجازه عبور
passed	عبور کردن
traffic	عبور و مرور
passage	راه عبور
passed	گذر عبور
passed	کلمه عبور
passages	عبور سفر
passages	راه عبور
passage	عبور سفر
passage	اجازه عبور
passageways	محل عبور
pass	اجازه عبور
passed	اجازه عبور
trafficked	عبور و مرور
ford	محل عبور
passageway	محل عبور
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
gas port	لوله عبور گاز
gas port	محفظه عبور گاز
crossing site	محل عبور اجباری
electron transit time	زمان عبور الکترون
passwords	اسم شب کلمه عبور
controlled passing	عبور کنترل شده
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
password	اسم شب کلمه عبور
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
traffic intensity	شدت عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
traffic sign	علامت عبور و مرور
trafficability	قابلیت عبور ومرور
traject	از محلی عبور کردن
transcutaneous	عبور کننده از پوست
transduction	عبور از ماوراء چیزی
transilluminate	عبور نور از یک عضو
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
vapor trail	مسیر عبور بخار
wall entrance	عبور از داخل دیوار
cut	عبور کردن گذاشتن
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic density	تراکم عبور و مرور
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage	عبور بدون ضرر
light transition loss	تلف عبور نور
passtime	زمان عبور ستون
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
practicably	بطور قابل عبور
cuts	عبور کردن گذاشتن
road time	زمان عبور از جاده
sally port	دروازه عبور از قلعه
ship influence	تاثیر عبور کشتی
time distance	زمان عبور ستون
traffic control	کنترل عبور و مرور
traffic court	دادگاه عبور و مرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
goes	گذشتن عبور کردن
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
slots	مجرای عبور روغن
slotting	مجرای عبور روغن
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
slot	مجرای عبور روغن
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
impassable	غیر قابل عبور