Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English
Persian
current passage
عبور جریان
Search result with all words
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
blade cuff
قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
current path
مسیر عبور جریان برق
diode
قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
jet flap
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
right of way
حق عبور
transmissions
عبور
transit
عبور
right of passage
حق عبور
road haulage
حق عبور
tolls
حق عبور
tolling
حق عبور
rights of way
حق عبور
passages
عبور
transmission
عبور
crossing
عبور
toll
حق عبور
alpha canis majoris
عبور
passage of lines
عبور از خط
fording
عبور از اب
transmittance
عبور
passage
حق عبور
passage
عبور
passages
حق عبور
cross-Channel
عبور
transmittal
عبور
transmittancy
عبور
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
transmission factor
ضریب عبور
trafficking
عبور و مرور
traverse
عبور کردن
traffics
عبور و مرور
wading crossing
عبور از پایاب
cruised
عبور کردن
cruises
عبور کردن
cruising
عبور کردن
cross
عبور کردن
crosser
عبور کردن
fleets
عبور سریع
transmission grating
شبکه عبور
fares
هزینه عبور
fared
هزینه عبور
fare
هزینه عبور
transoceanic
عبور از اقیانوس
traversable
قابل عبور
crossest
عبور کردن
fleet
عبور سریع
crosses
عبور کردن
traffic
عبور و مرور
transmittance
مقدار عبور
trafficked
عبور و مرور
faring
هزینه عبور
cruise
عبور کردن
passes
عبور کردن
passes
گذر عبور
passes
کلمه عبور
passes
اجازه عبور
toll
عوارض عبور
tolling
عوارض عبور
transit
راه عبور
passed
اجازه عبور
pass
کلمه عبور
passwords
اسم عبور
pass
اجازه عبور
password
اسم عبور
passed
عبور کردن
passed
گذر عبور
passed
کلمه عبور
transit
عبور کردن
ford
محل عبور
forded
محل عبور
fords
محل عبور
pass
گذر عبور
communication
عبور اطلاعات
passable
قابل عبور
thoroughfare
راه عبور
thoroughfares
راه عبور
passageway
محل عبور
passageways
محل عبور
safe-conducts
رخصت عبور
safe conducts
رخصت عبور
safe conduct
رخصت عبور
pass
عبور کردن
through traffic
عبور یکسره
passage
اجازه عبور
highway user tax
مالیات حق عبور
fordless
غیرقابل عبور
fordable
قابل عبور
fordability
قابلیت عبور
electron transition
عبور الکترون
deep fording
عبور از اب عمیق
girdle traverse
عبور کمربندی
trafficability
قابلیت عبور
traject
عبور گذرگاه
crossing the line
عبور از خط استوا
crossing the line
عبور از استوا
crossing area
منطقه عبور
passage
راه عبور
laissez passer
پروانه عبور
tessera
کلمه عبور
shallow fording
عبور از اب کم عمق
passages
عبور سفر
passages
راه عبور
passages
اجازه عبور
penstock
مجرای عبور اب
passavani
سند عبور
transit traffic
عبور ترانزیتی
overfly
عبور کردن
oil passage
عبور روغن
passage
عبور سفر
tolls
عوارض عبور
light passing
عبور نور
counter sign
اسم عبور
transit time
زمان عبور
traverses
عبور کردن
transit bill
اجازه عبور
band pass
نوار عبور
traversing
عبور کردن
transit time
مدت عبور
transit error
خطای عبور
practicableness
قابلیت عبور
conge
اجازه عبور
transduction
انقال عبور
traversed
عبور کردن
transit bill
پروانه عبور
overflights
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
way
راه عبور گذرگاه
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
غیر قابل عبور
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
light transition loss
تلف عبور نور
innocent passage
عبور بدون ضرر
airfield traffic
عبور و مرور فرودگاه
overflight
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
transit
کنترل عبور و مرورکشتیها
goes
گذشتن عبور کردن
slotting
مجرای عبور روغن
ship influence
تاثیر عبور کشتی
traversed
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
sally port
دروازه عبور از قلعه
time distance
زمان عبور ستون
traffic control
کنترل عبور و مرور
road time
زمان عبور از جاده
slots
مجرای عبور روغن
traverses
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
practicably
بطور قابل عبور
traverse
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
pracitcable
عبور کردنی گذشتنی
traversing
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
passtime
زمان عبور ستون
slot
مجرای عبور روغن
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
traffic intensity
شدت عبور و مرور
wall entrance
عبور از داخل دیوار
traject
از محلی عبور کردن
vapor trail
مسیر عبور بخار
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
bridgeable
قابل عبور یا پل زدن
deep fording
عبور از عمق زیاد اب
traffic lane
مسیر عبور و مرور
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
caution area
منطقه عبور بااحتیاط
trafficability
قابلیت عبور ومرور
transcutaneous
عبور کننده از پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com