Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
controlled passing
عبور ومرور کنترل شده
Search result with all words
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
Other Matches
traffic flow
کشش عبور ومرور
trafficability
قابلیت عبور ومرور
bottle neck
محل تراکم عبور ومرور
restricted area
منطقه منع عبور ومرور
airport traffic area
منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
highway dispatch
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
rules of road
قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
advisory area
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
railway traffic
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
traffic control
کنترل عبور و مرور
transit
کنترل عبور و مرورکشتیها
controlled passing
عبور کنترل شده
air traffic section
قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
air traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control
کنترل عبور و مرور هوایی
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
air movement section
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
positive control
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
calibrated orifice
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
coroutine
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
bull session
جلسه محاوره ومرور
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
trafficking
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffick
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics
عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked
عبو ومرور وسائط نقلیه
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
right of passage
حق عبور
transmission
عبور
cross-Channel
عبور
crossing
عبور
transmittancy
عبور
transmittal
عبور
transmittance
عبور
transmissions
عبور
road haulage
حق عبور
alpha canis majoris
عبور
fording
عبور از اب
passages
عبور
passages
حق عبور
toll
حق عبور
right of way
حق عبور
tolling
حق عبور
passage
عبور
passage
حق عبور
tolls
حق عبور
transit
عبور
rights of way
حق عبور
passage of lines
عبور از خط
laissez passer
پروانه عبور
overfly
عبور کردن
passavani
سند عبور
communication
عبور اطلاعات
through traffic
عبور یکسره
transmittance
مقدار عبور
crosser
عبور کردن
thoroughfare
راه عبور
safe conduct
رخصت عبور
light passing
عبور نور
safe conducts
رخصت عبور
crossest
عبور کردن
crosses
عبور کردن
safe-conducts
رخصت عبور
wading crossing
عبور از پایاب
practicableness
قابلیت عبور
thoroughfares
راه عبور
traffics
عبور و مرور
penstock
مجرای عبور اب
tessera
کلمه عبور
cross
عبور کردن
oil passage
عبور روغن
cruising
عبور کردن
transmission factor
ضریب عبور
traffic
عبور و مرور
trafficked
عبور و مرور
trafficking
عبور و مرور
transit traffic
عبور ترانزیتی
transit time
زمان عبور
password
اسم عبور
cruises
عبور کردن
cruised
عبور کردن
cruise
عبور کردن
passwords
اسم عبور
traversable
قابل عبور
transoceanic
عبور از اقیانوس
traject
عبور گذرگاه
transduction
انقال عبور
passable
قابل عبور
transit bill
اجازه عبور
transit bill
پروانه عبور
transmission grating
شبکه عبور
transit error
خطای عبور
transit time
مدت عبور
electron transition
عبور الکترون
passes
اجازه عبور
fare
هزینه عبور
passes
کلمه عبور
passages
راه عبور
passes
گذر عبور
passes
عبور کردن
passages
اجازه عبور
passed
اجازه عبور
passed
کلمه عبور
passage
عبور سفر
passed
گذر عبور
passed
عبور کردن
highway user tax
مالیات حق عبور
girdle traverse
عبور کمربندی
passages
عبور سفر
toll
عوارض عبور
counter sign
اسم عبور
conge
اجازه عبور
tolling
عوارض عبور
tolls
عوارض عبور
transit
راه عبور
ford
محل عبور
forded
محل عبور
fordability
قابلیت عبور
fordable
قابل عبور
band pass
نوار عبور
fords
محل عبور
fordless
غیرقابل عبور
transit
عبور کردن
passage
راه عبور
crossing the line
عبور از استوا
traversing
عبور کردن
fares
هزینه عبور
traverses
عبور کردن
faring
هزینه عبور
crossing the line
عبور از خط استوا
passageway
محل عبور
traversed
عبور کردن
current passage
عبور جریان
traverse
عبور کردن
pass
اجازه عبور
deep fording
عبور از اب عمیق
fleet
عبور سریع
trafficability
قابلیت عبور
passageways
محل عبور
fleets
عبور سریع
shallow fording
عبور از اب کم عمق
pass
عبور کردن
pass
گذر عبور
crossing area
منطقه عبور
fared
هزینه عبور
pass
کلمه عبور
passage
اجازه عبور
electron transit time
زمان عبور الکترون
traject
از محلی عبور کردن
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com