Dictiornary-Farsi | عبور کمربندی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
girdle traverse	عبور کمربندی


Other Matches

ring roads	راه کمربندی
ring road	راه کمربندی
cingulate gyrus	شکنج کمربندی
girdler	حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
greenbelt	کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
atole	جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
alpha canis majoris	عبور
crossing	عبور
road haulage	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
right of passage	حق عبور
rights of way	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
tolling	حق عبور
toll	حق عبور
right of way	حق عبور
transmission	عبور
transmissions	عبور
transmittal	عبور
passages	حق عبور
transmittance	عبور
transmittancy	عبور
passages	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
passage	حق عبور
cross-Channel	عبور
traverse	عبور کردن
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
faring	هزینه عبور
crossest	عبور کردن
crosses	عبور کردن
fares	هزینه عبور
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
passable	قابل عبور
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruises	عبور کردن
cruising	عبور کردن
cross	عبور کردن
crosser	عبور کردن
transmission grating	شبکه عبور
transit error	خطای عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transmission factor	ضریب عبور
practicableness	قابلیت عبور
penstock	مجرای عبور اب
passavani	سند عبور
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
light passing	عبور نور
transit time	زمان عبور
shallow fording	عبور از اب کم عمق
transit bill	پروانه عبور
transit bill	اجازه عبور
transduction	انقال عبور
traject	عبور گذرگاه
trafficability	قابلیت عبور
transit time	مدت عبور
through traffic	عبور یکسره
tessera	کلمه عبور
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
transmittance	مقدار عبور
conge	اجازه عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
band pass	نوار عبور
traversable	قابل عبور
wading crossing	عبور از پایاب
safe conducts	رخصت عبور
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
counter sign	اسم عبور
crossing area	منطقه عبور
fordless	غیرقابل عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
electron transition	عبور الکترون
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از خط استوا
crossing the line	عبور از استوا
traversed	عبور کردن
passes	عبور کردن
passed	اجازه عبور
pass	گذر عبور
safe-conducts	رخصت عبور
passed	کلمه عبور
passed	گذر عبور
passed	عبور کردن
tolls	عوارض عبور
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
trafficked	عبور و مرور
password	اسم عبور
passwords	اسم عبور
pass	عبور کردن
tolling	عوارض عبور
trafficking	عبور و مرور
safe conduct	رخصت عبور
pass	کلمه عبور
passage	راه عبور
passage	اجازه عبور
passageway	محل عبور
passageways	محل عبور
traffics	عبور و مرور
toll	عوارض عبور
transit	عبور کردن
passages	اجازه عبور
pass	اجازه عبور
transit	راه عبور
passage	عبور سفر
passages	عبور سفر
traffic	عبور و مرور
passages	راه عبور
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transcutaneous	عبور کننده از پوست
password	اسم شب کلمه عبور
transduction	عبور از ماوراء چیزی
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
passwords	اسم شب کلمه عبور
transilluminate	عبور نور از یک عضو
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
way	راه عبور گذرگاه
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traject	از محلی عبور کردن
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
time distance	زمان عبور ستون
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
electron transit time	زمان عبور الکترون
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
gas port	لوله عبور گاز
ship influence	تاثیر عبور کشتی
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage	عبور بدون ضرر
sally port	دروازه عبور از قلعه
light transition loss	تلف عبور نور
passtime	زمان عبور ستون
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
traffic control	کنترل عبور و مرور
trafficability	قابلیت عبور ومرور
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
traffic sign	علامت عبور و مرور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
traffic lane	مسیر عبور و مرور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
controlled passing	عبور کنترل شده
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic density	شدت عبور و مرور
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور
crossing site	محل عبور اجباری
traffic court	دادگاه عبور و مرور
practicably	بطور قابل عبور
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
wall entrance	عبور از داخل دیوار
go	گذشتن عبور کردن
cut	عبور کردن گذاشتن
gas port	محفظه عبور گاز
slot	مجرای عبور روغن
impassable	غیر قابل عبور
road time	زمان عبور از جاده
slots	مجرای عبور روغن
slotting	مجرای عبور روغن
goes	گذشتن عبور کردن
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
cuts	عبور کردن گذاشتن
vapor trail	مسیر عبور بخار
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
safe-conducts	اجازه عبور از منطقه ممنوعه
delays	یچ بسته به دیگری عبور میکند
controlled passing	عبور ومرور کنترل شده
objects	ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
to be under curfew	در منع عبور و مرور بودن
throttle	پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled	پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع