Dictiornary-Farsi | عبور گذرگاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
traject	عبور گذرگاه


Search result with all words

pass	گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed	گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes	گذرگاه کارت عبور گذراندن
way	راه عبور گذرگاه
Other Matches

underpasses	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpass	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
overpass	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
run way	گذرگاه
bypassing	گذرگاه
passes	گذرگاه
passed	گذرگاه
crossing	گذرگاه
passage way	گذرگاه
pathway	گذرگاه
gang way	گذرگاه
paths	گذرگاه
path	گذرگاه
pathways	گذرگاه
pass	گذرگاه
bypasses	گذرگاه
defiles	گذرگاه
defiled	گذرگاه
defile	گذرگاه
roads	گذرگاه
road	گذرگاه
causeways	گذرگاه
passageway	گذرگاه
causeway	گذرگاه
defiling	گذرگاه
ferried	گذرگاه
bypassed	گذرگاه
bypass	گذرگاه
ferrying	گذرگاه
ferry	گذرگاه
ferries	گذرگاه
trajectory	گذرگاه
trajectories	گذرگاه
passageways	گذرگاه
ailure	گذرگاه
alure	گذرگاه
alura	گذرگاه
bussing	گذرگاه
allure	گذرگاه
bused	گذرگاه
bussed	گذرگاه
busing	گذرگاه
bus	گذرگاه
busses	گذرگاه
gateway	گذرگاه
passage	گذرگاه
buses	گذرگاه
gateways	گذرگاه
passages	گذرگاه
motor path	گذرگاه حرکتی
archways	گذرگاه طاقدار
archway	گذرگاه طاقدار
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
pedestrian crossings	گذرگاه پیاده
level crossings	گذرگاه همکف
pedestrian crossings	گذرگاه پیادگان
level crossing	گذرگاه همکف
gangway	راهرو گذرگاه
gangways	راهرو گذرگاه
bidirectional bus	گذرگاه دوسویه
aisle	گذرگاه طولی
channels	گذرگاه ابی
channelled	گذرگاه ابی
channeling	گذرگاه ابی
channeled	گذرگاه ابی
channel	گذرگاه ابی
arcade	گذرگاه طاقدار
narrows	گذرگاه تنگ
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
control bus	گذرگاه کنترل
storm lane	گذرگاه طوفان
shaft tunnel	گذرگاه شفت
shaft tunnel	گذرگاه محور
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و رو
nerve path	گذرگاه عصبی
internal bus	گذرگاه داخلی
exhaust passage	گذرگاه خروجی
system bus	گذرگاه سیستم
cart crossing	گذرگاه ارابه
fishway	گذرگاه ماهی
data bus	گذرگاه داده
association pathway	گذرگاه ارتباطی
beach exit	گذرگاه ساحلی
bidirectional bus	گذرگاه دوطرفه
bus driver	محرک گذرگاه
bus system	سیستم گذرگاه
by pass	گذرگاه فرعی
bussing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
input output bus	گذرگاه ورودی- خروجی
bussed	بااتوبوس رفتن گذرگاه
external auditory meatus	گذرگاه برونی گوش
mid channel buoy	بویه میان گذرگاه
bus	بااتوبوس رفتن گذرگاه
buses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bused	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و زبر
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
gorged	گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorge	گذرگاه تنگ بین دو کوه
bypass	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
middle ground buoy	بویه زمین میان گذرگاه
gorging	گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorges	گذرگاه تنگ بین دو کوه
diasy chain	انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
address bus	گذر آدرس گذرگاه نشانی
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
tubal	وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
dromos	[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
absorption	[گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
ppd	Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
daisy chain interrupt	یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
road haulage	حق عبور
crossing	عبور
rights of way	حق عبور
alpha canis majoris	عبور
transmittancy	عبور
cross-Channel	عبور
transmission	عبور
transmittance	عبور
transmittal	عبور
transmissions	عبور
passage of lines	عبور از خط
right of passage	حق عبور
toll	حق عبور
passages	حق عبور
passages	عبور
transit	عبور
fording	عبور از اب
tolling	حق عبور
tolls	حق عبور
right of way	حق عبور
passage	عبور
passage	حق عبور
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از استوا
crossing area	منطقه عبور
counter sign	اسم عبور
conge	اجازه عبور
deep fording	عبور از اب عمیق
fordless	غیرقابل عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
traffics	عبور و مرور
penstock	مجرای عبور اب
crossing the line	عبور از خط استوا
electron transition	عبور الکترون
overfly	عبور کردن
safe conduct	رخصت عبور
safe conducts	رخصت عبور
safe-conducts	رخصت عبور
passed	عبور کردن
passed	گذر عبور
passed	کلمه عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
traverse	عبور کردن
traversed	عبور کردن
band pass	نوار عبور
password	اسم عبور
passwords	اسم عبور
pass	عبور کردن
pass	گذر عبور
pass	کلمه عبور
pass	اجازه عبور
traversing	عبور کردن
traverses	عبور کردن
passage	اجازه عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
transmittance	مقدار عبور
transmission grating	شبکه عبور
transmission factor	ضریب عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transit time	زمان عبور
transit error	خطای عبور
transit bill	پروانه عبور
transit bill	اجازه عبور
traversable	قابل عبور
wading crossing	عبور از پایاب
passage	راه عبور
passage	عبور سفر
passages	اجازه عبور
passages	راه عبور
passages	عبور سفر
transduction	انقال عبور
trafficability	قابلیت عبور
transit time	مدت عبور
light passing	عبور نور
laissez passer	پروانه عبور
trafficking	عبور و مرور
highway user tax	مالیات حق عبور

traject

عبور گذرگاه