Dictiornary-Farsi | عدد صحیح مثبت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
cardinal	عدد صحیح مثبت
cardinals	عدد صحیح مثبت
positive integer	عدد صحیح مثبت
positive integer	عدد صحیح مثبت [ریاضی]


Other Matches

positive	قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
Hear hear!	صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number	عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover	صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
positive	مثبت
poss	مثبت
affirmatory	مثبت
assertive	مثبت
declaratory	مثبت
justificatory	مثبت
affirmative	مثبت
positive film	فیلم مثبت
positive logic	منطق مثبت
positivity	مثبت بودن
positive modulation	پخش مثبت
positive modulation	تحمیل مثبت
positive plate	صفحه مثبت
positive glow	شعله مثبت
positive pole	قطب مثبت
positive potential	پتانسیل مثبت
positive sign	علامت مثبت
positive reinforcement	تقویت مثبت
positive skewness	چولگی مثبت
positive transfer	انتقال مثبت
positive transference	انتقال مثبت
positive transmission	پخش مثبت
positively skewed	چوله مثبت
zincoid	قطب مثبت
assertion	افهار مثبت
positive side	بخش مثبت
positive relation	رابطه مثبت
anode	قطب مثبت
anodes	الکترود مثبت
anodes	قطب مثبت
positive slope	شیب مثبت
anode	الکترود مثبت
pro-	جنبه مثبت
pro	جنبه مثبت
posivite ray	پرتو مثبت
positive feedback	واخوراند مثبت
hot-wiring	سیم مثبت
positive element	سازه مثبت
positive electricity	برق مثبت
positive electricity	الکتریسیته مثبت
active balance	موازنه مثبت
active balance	مانده مثبت
nonposetive	غیر مثبت
affirmatively	بطور مثبت
an a answer	پاسخ مثبت
positive correlation	همبستگی مثبت
positive acceleration	شتاب مثبت
positive lead	سیم مثبت
cation	یون مثبت
positive balance	مانده مثبت
positive conductor	سیم مثبت
positive brush	زغال مثبت
positive column	ستون مثبت
positive feedback	بازخورد مثبت
positive wire	سیم مثبت
hot wire	سیم مثبت
positive electrode	الکترد مثبت
hot-wire	سیم مثبت
hot-wired	سیم مثبت
hot-wires	سیم مثبت
positive economics	اقتصاد مثبت
plus	افزودن به مثبت
positive charge	بار مثبت
aye	رای مثبت
false positive	مثبت کاذب
yea	رای مثبت
positivism	مثبت گرایی
if so	در صورت مثبت
affirmative	اظهار مثبت
affirmative	عبارت مثبت
take down <idiom>	مثبت وضبط صحبتها
positron	ذره کوچک مثبت
to answer in the a	پاسخ مثبت دادن
factorial	حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
positive post	قطب مدار مثبت
positive terminal	قطب مدار مثبت
anodes	قطب مثبت باطری
positive feeder	سیم تغذیه مثبت
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
positive cotton effect	پدیده مثبت کاتن
averment	افهار قطعی یا مثبت
positive skewness	عدم تقارن مثبت
anode	قطب مثبت باطری
yea	بلکه رای مثبت
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
yea-sayer	گوینده [رای] مثبت
positively	محققا" بطور مثبت
anodize	بصورت قطب مثبت در اوردن
amphoteric	دارای برق مثبت و منفی
anode	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
polar	دارای الکتریسیته مثبت و منفی
to yet had it	طرف مثبت اکثریت را دارند
anodes	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
hydrogen ion	یون +H با بار الکتریکی مثبت
anode glow	شعله مثبت فضای روشن اند
The pros and cons ( of something ) .	جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
polarity	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
unipolar	سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
polarities	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
favorable balance of trade	موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
polarity	تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
charge neutrality	تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
polarities	تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus signs	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus sign	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
bipolar	استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
cation	یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
true <adj.>	صحیح
authentic	صحیح
all right	صحیح
proper	صحیح
real <adj.>	صحیح
proper <adj.>	صحیح
exact <adj.>	صحیح
correct <adj.>	صحیح
good	صحیح
corrects	صحیح
authentical	صحیح
fea	صحیح
Quite [so] !	صحیح!
in order	صحیح
accurate	صحیح
correct	صحیح
indecorous	نا صحیح
i see	ها! صحیح !
correcting	صحیح
integral	صحیح
valid	صحیح
well advised	صحیح
exact	صحیح
exacted	صحیح
exacts	صحیح
righting	صحیح
righted	صحیح
integer	صحیح
simon pure	صحیح
accurate [correct] <adj.>	صحیح
integers	صحیح
judiciously	صحیح
right	صحیح
anticathode	قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
neatly <adv.>	بطور صحیح
tidily <adv.>	بطور صحیح
spot-on	دقیقا صحیح
that is right	صحیح است
valid transaction	معامله صحیح
valid contract	عقد صحیح
the ticket	کار صحیح
incorrupt	صحیح و بی عیب
safe and sound	صحیح وتندرست
true complement	مکمل صحیح
indue order	به ترتیب صحیح
integer number	عدد صحیح
integer variable	متغیر صحیح
integral number	عدد صحیح
orderly <adv.>	بصورت صحیح
right you are	صحیح است
tidily <adv.>	بصورت صحیح
neatly <adv.>	بصورت صحیح
ok	صحیح است
orderly <adv.>	بطور صحیح
A correct answer.	جواب صحیح
rightfully <adv.>	بطور صحیح
properly <adv.>	بطور صحیح
justly <adv.>	بطور صحیح
duly <adv.>	بطور صحیح
correctly <adv.>	بطور صحیح
aright <adv.>	بطور صحیح
rightly <adv.>	بطور صحیح
aright <adv.>	بصورت صحیح
correctly <adv.>	بصورت صحیح
up front <idiom>	روراست ،صحیح
proper fraction	کسر صحیح
rightly <adv.>	بصورت صحیح
rightfully <adv.>	بصورت صحیح
properly <adv.>	بصورت صحیح
justly <adv.>	بصورت صحیح
to be proper for	صحیح بودن
duly <adv.>	بصورت صحیح
exacted	صحیح عین
rightly	بطور صحیح
considered	با اندیشه صحیح
truest	خالصانه صحیح
drill	روش صحیح
drilled	روش صحیح
authentic document	سند صحیح
true	خالصانه صحیح
drills	روش صحیح
affirmative	صحیح است
whole numbers	عدد صحیح
whole number	عدد صحیح
exacts	صحیح عین
integer	عدد صحیح