English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (1 milliseconds)
English Persian
quattuordecillion عدد یک با 54صفر بتوان 2
Other Matches
googolplex عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
as much as possible تا بتوان
exponentiation بتوان رساندن
micron 01 بتوان 6- متر
as far as possible تا انجا که بتوان
pliably چنانکه بتوان خم کرد
quintillion عدد یک با 81 صفر بتوان 2
passably چنانکه بتوان پذیرفت
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
tredecillion عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion عدد یک با 63 صفر بتوان 2
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
squared بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring بتوان دوم بردن مجذور کردن
so to peaking اگر بتوان چنین چیزی گفت
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
manageably پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
current fund اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
microbar واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
inestimably پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
handing وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com