Dictiornary-Farsi | عدم امکان انکار پس از اقرار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
estoppel	عدم امکان انکار پس از اقرار


Search result with all words

estoppel	اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
Other Matches

there is no p of doing it	کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
edlin	در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler	امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
Winsock	امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer	امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
confessions	اقرار
avouchment	اقرار
acknowledgement	اقرار
acknowledgments	اقرار
acknowledgements	اقرار
confession	اقرار
resipiscence	اقرار به گناه
profession	اقرار اعتراف
professions	اقرار اعتراف
confession	اقرار بجرم
admit	اقرار کردن
admits	اقرار کردن
qualified confession	اقرار مقید
peccavi	اقرار بگناه
owns	اقرار کردن
admitting	اقرار کردن
cop-outs	اقرار به جرم
confessions	اقرار بجرم
professed	اقرار شده
cop-out	اقرار به جرم
shrift	اقرار بگناه
acknowledgment	اقرار تصدیق
own	اقرار کردن
owned	اقرار کردن
owning	اقرار کردن
conditional confession	اقرار مشروط
judicial confession	اقرار در دادگاه
acknowledgement of debt	اقرار به بدهی
to plead guilty	اقرار بگناه کردن
extrajudicial confession	اقرار در خارج دادگاه
plead not guilty	اقرار به جرم نکردن
avouch	تصدیق یا اقرار کردن
avowal	افهارو اقرار علنی
plead guilty	اقرار به جرم کردن
to play not guilty	اقرار بگناه نکردن
avowals	افهارو اقرار علنی
avouch	اقرار کردن اطمینان دادن
agnize	برسمیت شناختن اقرار کردن
i own to having done it	اقرار دارم که ان کار را کرده ام
to acknowledge your own guilt [culpability]	به گناه خود اقرار کردن
short shrift	مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
window	تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
to cry peccavi	بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
gainsay	انکار
gainsaying	انکار
retractaion	انکار
gainsays	انکار
contradictions	انکار
contradiction	انکار
disavows	انکار
disavowing	انکار
recantation	انکار
disavowed	انکار
disavow	انکار
gainsaid	انکار
disaffirmation	انکار
disavowal	انکار
denial	انکار
disproval	انکار
disclamation	انکار
denegation	انکار
repudiation	انکار
denials	انکار
negation	انکار
abnegation	انکار رد
abjuration	انکار
renounced	انکار کردن
reneges	انکار کردن
reneged	انکار کردن
denies	انکار کردن
renounce	انکار کردن
renege	انکار کردن
deny	انکار کردن
self-denial	انکار خویشتن
denying	انکار کردن
self-denial	انکار نفس
renouncing	انکار کردن
undeniable	انکار ناپذیر
self denial	انکار نفس
self abnegation	انکار نفس
forswear	انکار کردن
undeniably	انکار ناپذیر
back-pedals	انکار کردن
back-pedalling	انکار کردن
back-pedalled	انکار کردن
back-pedal	انکار کردن
denied	انکار کردن
forswears	انکار کردن
renounces	انکار کردن
forswearing	انکار کردن
reneging	انکار کردن
self renunciation	انکار نفس
repudiate	انکار کردن
palinode	صنعت انکار
disclaim	انکار کردن
disclaimed	انکار کردن
deniable	قابل انکار
disclaiming	انکار کردن
disclaims	انکار کردن
irrefutable	انکار ناپذیر
abnegate	انکار کردن
irrefutability	انکار ناپذیری
disaffirm	انکار کردن
denier	انکار کننده
repudiates	انکار کردن
repudiating	انکار کردن
unchallenged	انکار ناپذیر
retractable	انکار پذیر
recants	انکار کردن
recanting	انکار کردن
gainsayer	انکار کننده
forswore	انکار کرد
gainsay	انکار کردن
gainsaid	انکار کردن
gainsaying	انکار کردن
gainsays	انکار کردن
recanted	انکار کردن
recant	انکار کردن
fire capabilities	چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
negatives	رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatory	مبنی بر نفی یا انکار
negation of statement	انکار یا تکذیب گفتهای
negative	رد یا تکذیب یا انکار کردن
peremptory	غیر قابل انکار
he has a good mind	که انکار را انجام دهد
forswearing	باسوگند انکار کردن
forswear	باسوگند انکار کردن
denying	انکار یا حاشا کردن
renunciative	ناشی از انکار نفس
atheism	انکار وجود خدا
renunciatory	ناشی از انکار نفس
forswears	باسوگند انکار کردن
atheistic	وابسته به انکار خدا
denied	انکار یا حاشا کردن
denies	انکار یا حاشا کردن
deny	انکار یا حاشا کردن
how nicely he did it	چقدرخوب انکار را انجام داد
disclaim all liability	کلیه بدهیها را انکار کردن
to make [deny] an allegation	تهمتی زدن [ را انکار کردن]
disparage	انکار فضیلت چیزی راکردن
self abnegating	انکار کننده نفس خود
owning to his i. to do that	نظر به عجزاواز کردن انکار
the odds are that he will doit	احتمال دارد که انکار را بکند
rebuttable presumption	فرض قانونی قابل انکار
disparages	انکار فضیلت چیزی راکردن
irrefragable	غیر قابل انکار و تکذیب
disparaged	انکار فضیلت چیزی راکردن
conclusive or irrebuttable presumption	فرض قانونی غیر قابل انکار
issue of fact	نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
estopel	عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
posses	امکان
possible	امکان
feasibility	امکان
posse	امکان
eventuality	امکان
eventualities	امکان
possibility	امکان
possibilities	امکان
credit line	حد امکان خریدنسیه
viability	امکان عملی
practicable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	امکان پذیر
facility	امکان وسیله
impossibility	امکان ناپذیری
visibility	امکان دید
conceivability	امکان پذیری
damping power	امکان استهلاک
asap	به محض امکان
executable <adj.>	امکان پذیر
if possible	در صورت امکان
feasibility	امکان اجرا
makable <adj.>	امکان پذیر
optimum	بهترین امکان
defensibility	امکان مدافعه
feasible	امکان عملی
feasibility study	امکان سنجی
makeable <adj.>	امکان پذیر
manageable <adj.>	امکان پذیر
may	امکان داشتن
feasibilty	امکان پذیری
conceivable	امکان پذیر
contrivable <adj.>	امکان پذیر
can	امکان داشتن
achievable <adj.>	امکان پذیر
financial feasibility	امکان مالی
canning	امکان داشتن
feasible <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	امکان پذیر
cans	امکان داشتن
at the earliest p moment	در نخستین وهله امکان
visibility chart	طرح امکان دید
impossibility of performance	عدم امکان در اجرا
to throw open the door to	امکان پذیر کردن