Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
failure to comply with the transaction
عدم ایفاء تعهد
Search result with all words
fulfilment of an obligation
ایفاء تعهد
Other Matches
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
performances
ایفاء
fulfilment
ایفاء
performance
ایفاء
functions
ایفاء
functioned
ایفاء
function
ایفاء
warranty
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
تضمین تعهد تعهد قانونی
implementing
ایفاء کردن
implements
ایفاء کردن
implement
ایفاء کردن
implemented
ایفاء کردن
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
committment
تعهد
warranty
تعهد
warranties
تعهد
liability
تعهد
oblogation
تعهد
bank bond
تعهد
assunption
تعهد
assumpsit
تعهد
obligation
تعهد
bond
تعهد
engagements
تعهد
obligations
تعهد
undertaking
تعهد
engagement
تعهد
contract
تعهد
commitments
تعهد
commitment
تعهد
assumes
تعهد
assume
تعهد
sponsion
تعهد
guarantee
تعهد
onus
تعهد
mandated
تعهد
mandate
تعهد
mandates
تعهد
mandating
تعهد
assurance
تعهد
obstriction
تعهد
guaranteed
تعهد
assurances
تعهد
guarantees
تعهد
liabilities
تعهد
without engagement
فاقد تعهد
undertakes
تعهد کردن
undertaken
تعهد کردن
enterprises
تعهد تجارت
undertake
تعهد کردن
take on
تعهد کردن
liability to disease
تعهد امادگی
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
peremptory undertaking
تعهد قاطع
preengagement
تعهد قبلی
termination of an obligation
انقضاء تعهد
recognizance
تعهد نامه
extinction of an obligation
انقضاء تعهد
nonalignment
عدم تعهد
discharge of an obligation
سقوط تعهد
breach of an obligation
تخلف از تعهد
subscriptions
تعهد پرداخت
subscription
تعهد پرداخت
implied assumpist
تعهد ضمنی
to take on
تعهد کردن
substitution of a different obligation
تبدیل تعهد
substitution of an obligation
تبدیل تعهد
mature obligation
تعهد حال
enterprise
تعهد تجارت
subscribers
تعهد کننده
honoring
انجام تعهد
underwrite
تعهد کردن
warranties
تعهد کننده
honours
انجام تعهد
warranty
تعهد کننده
honouring
انجام تعهد
honors
انجام تعهد
honoured
انجام تعهد
committal
تعهد الزام
honored
انجام تعهد
underwrites
تعهد کردن
covenant
تعهد کردن
covenants
تعهد کردن
subscriber
تعهد کننده
underwrote
تعهد کردن
underwriting
تعهد کردن
underwritten
تعهد کردن
honour
انجام تعهد
honors
ایفای تعهد کردن
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
plight
تعهد دادن گرفتاری
long tail liability
تعهد طولانی مدت
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
good performance bond guarntee
وثیقه انجام تعهد
liability
تعهد موجودی بانکی
novation
تبدیل تعهد یا مدیون
warrantor
تعهد کننده ضامن
pledge
تعهد والتزام گروگذاشتن
promissory
وابسته به تعهد یا قول
pledged
تعهد والتزام گروگذاشتن
pre engaged
دارای تعهد قبلی
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
honour
ایفای تعهد کردن
pledges
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging
تعهد والتزام گروگذاشتن
liabilities
تعهد موجودی بانکی
honored
ایفای تعهد کردن
honouring
ایفای تعهد کردن
honoured
ایفای تعهد کردن
honours
ایفای تعهد کردن
honoring
ایفای تعهد کردن
bond
تعهد موافقت نامه
binding cover
پوشش تعهد شده
dishonors
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring
تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda
تعهد الزام اور است
dishonored
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
long term credit commitment
تعهد اعتبار بلند مدت
covenant
منشور عقد بستن تعهد
dishonours
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour
تعهد خود رامحترم نشمردن
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenants
منشور عقد بستن تعهد
subscriptions
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
sign off
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
collateral
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
onerous property
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
liquidated damages
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranties
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com