Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
odds
عدم توافق مغایرت
Search result with all words
variance
مغایرت عدم توافق
Other Matches
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
mean square deviation
مغایرت
contradiction
مغایرت
contradictions
مغایرت
contrariness
مغایرت
contrariety
مغایرت
aversion
مغایرت
aversions
مغایرت
contradictoriness
مغایرت
contrasts
مغایرت
adverseness
مغایرت
repugnance
مغایرت
jarring
مغایرت
deviation
مغایرت
deviations
مغایرت
variance
مغایرت
otherness
مغایرت
contrast
مغایرت
contrasted
مغایرت
contrasting
مغایرت
contrariety
مغایرت ناسازگاری
r. between two statement
مغایرت بین دوافهار
unconstitutionality
مغایرت با قانون اساسی
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
to come to an understanding
توافق
accommodations
توافق
concord
توافق
concerts
توافق
agreements
توافق
rapport
توافق
commensurability
توافق
accommodation
توافق
commensurableness
توافق
concent
توافق
agreement
توافق
adaptations
توافق
adaptation
توافق
conciliation
توافق
consistency
توافق
concert
توافق
coincidence
توافق
maladapted
بی توافق
bands
توافق
accords
توافق
settlements
توافق
consent
توافق
analogies
توافق
analogy
توافق
accorded
توافق
accord
توافق
band
توافق
settlement
توافق
keeping
توافق
consented
توافق
coincidences
توافق
concurrence
توافق
consenting
توافق
consents
توافق
conformable
قابل توافق
adaption
توافق سازش
agreement coefficient
ضریب توافق
agreement of arguments
توافق نشانوندها
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
collective agreement
توافق جمعی
give-and-take
آماده به توافق
compromiser
توافق کار
conconancy
توافق صدا
concordat
توافق دوستانه
adaptiveness
قوه توافق
conformation
سازش توافق
consistence
توافق سازگاری
mutual agreement
توافق طرفین
outline agreement
توافق اولیه
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
speaking with prosecutor
توافق باشاکی
synesis
توافق معانی
skeleton agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
plea agreement
توافق مدافعه
maladaptation
عدم توافق
inharmoniousness
عدم توافق
consonance
توافق صدا
frame agreement
توافق اولیه
correspondence principle
اصل توافق
disconformity
عدم توافق
discordance
عدم توافق
dissidence
عدم توافق
harmonometer
توافق سنج
his painting lacked repose
نقاشی وی توافق
inadaptable
توافق ندادنی
inconsonantly
باعدم توافق
basic agreement
توافق اولیه
reach an agreement
به توافق رسیدن
adaptableness
قابلیت توافق
breaches
خطای رد یک توافق
disparities
عدم توافق
deals
توافق تجاری
deal
توافق تجاری
consensus
توافق عام
consistency
توافق سازگاری
adaptations
توافق سازش
adaptation
توافق سازش
adaptability
توافق سازگاری
maladjustments
عدم توافق
maladjustment
عدم توافق
breach
خطای رد یک توافق
understandings
توافق تظر
modus vivendi
توافق موقت
disparity
عدم توافق
accordance
وفق توافق
adhesion
همبستگی توافق
breached
خطای رد یک توافق
disagreements
عدم توافق
disagreement
عدم توافق
understanding
توافق تظر
accompt
سازگاری توافق
maladjusted
بی توافق دژسازگار
adaptable
قابل توافق
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
plea bargain
توافق مدافعه
[حقوق]
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
approve
توافق در مورد چیزی
inconsonance
عدم توافق ناهماهنگی
meet someone half-way
<idiom>
به توافق رسیدن با کسی
compromising
توافق مصالحه کردن
compromises
توافق مصالحه کردن
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
compromise
توافق مصالحه کردن
approves
توافق در مورد چیزی
consensus
توافق ورضایت عمومی
agreements
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
adaptability
قابلیت توافق و سازش
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
abidance
رفتار برطبق توافق
come to an agreement
توافق حاصل کردن
settlement
حل و فصل توافق بنگاه
approving
توافق در مورد چیزی
settlements
حل و فصل توافق بنگاه
discordantly
از روی عدم توافق
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
inadaptable
غیر قابل توافق ناسازگار
breaks
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
adequateness
توافق داشتن متفق بودن
approval
توافق برای استفاده از چیزی
contract note
سند مقاطعه توافق نامه
undertake
توافق برای انجام کاری
adhere
توافق داشتن متفق بودن
discommend
با عدم توافق چیزی گفتن
adhering
توافق داشتن متفق بودن
undertakes
توافق برای انجام کاری
adheres
توافق داشتن متفق بودن
adhered
توافق داشتن متفق بودن
undertaken
توافق برای انجام کاری
collusion
توافق میان فروشندگان یک کالا
break
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
inadaptability
عدم قابلیت توافق ناسازگاری
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
pre
آنچه قبلا توافق شده است
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
private treaty
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
agreed value policy
بیمه نامه با ارزش توافق شده
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal
[between Prosecution and Defense]
توافق مدافعه
[بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nodding
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nods
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
fashionableness
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
nodded
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nod
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
concerted action
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
combination
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
liquidated damages
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
exchange of instruments of ratification
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
normalised
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalizes
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
board of conciliation
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
protocol
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocols
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
normalises
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com