English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
breach of propriety عدم رعایت اداب
Search result with all words
formality رعایت اداب ورسوم
formalism رعایت ائین و اداب
unconventionality عدم رعایت اداب و رسوم
Other Matches
elegant maners اداب
devoir اداب
propriety of behaviour اداب
etiquette اداب
ceremonials اداب
good manners اداب
habitude اداب
ceremonial اداب
rules of decorum اداب
manners اداب
rite اداب
practices اداب
mores اداب
tactful مبادی اداب
punctual اداب دان
unmannered بدون اداب
unmennerly بدون اداب
preciosity اداب دانی
liturgies اداب نماز
tactfully مبادی اداب
polite مبادی اداب
politer مبادی اداب
he has no manners اداب ندارد
protocols اداب ورسوم
religious rites اداب دینی
politest مبادی اداب
liturgy اداب نماز
protocol اداب ورسوم
decorum اداب دانی
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
military courtesy رفتارو اداب نظامی
turkism اداب وسنن ترکی
etiquette علم اداب معاشرت
ritually از روی اداب ومراسم
punctiliously بسیار مبادی اداب
military courtesy اداب معاشرت نظامی
customs of war اداب عرفی جنگ
punctilious بسیار مبادی اداب
tactless بدون مبادی اداب
tactlessly بدون مبادی اداب
kith علم اداب معاشرت
frenchify اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
Scotticism اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
toilet training اموزش اداب توالت رفتن
Scotticisms اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
judaize اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
formal مقید به اداب ورسوم اداری
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
anglomania شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
to observe the proprieties اداب معاشرت را نگاه داشتن
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
clownish دارای رفتار زمخت وبدون اداب
smoothy ادم مبادی اداب چرب زبان
sinify مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize مطابق اداب ورسوم چینی کردن
cad پست و بدون مبادی اداب بودن
cads پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothies ادم مبادی اداب چرب زبان
keep up with the times موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
considerations رعایت
observancy رعایت
observingly با رعایت
ovservation رعایت
consideration رعایت
respects رعایت
observance رعایت
formally با رعایت
respect رعایت
regarded رعایت توجه
esteem رعایت ارزش
ceremoniousness رعایت تعارف
observe silence رعایت سکوت
non observance of ..... عدم رعایت .....
legality رعایت قانون
non compliance عدم رعایت
keep to رعایت کردن
inobservance عدم رعایت
regards رعایت توجه
regard رعایت توجه
disrespect عدم رعایت
observe رعایت کردن
heeds ملاحظه رعایت
regard for others رعایت دیگران
regardful رعایت کننده
to pass by any thing رعایت نکردن
nonconformity عدم رعایت
to go through رعایت کردن
heed ملاحظه رعایت
heeded ملاحظه رعایت
heeding ملاحظه رعایت
observing رعایت کردن
observed رعایت کردن
observes رعایت کردن
bon ton روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
respectfulness رعایت احترام وادب
inobservance of a law عدم رعایت قانون
Please behave yourself . Please be courteous. ادب را رعایت کنید
to go to رعایت کردن گذشتن از
observantly از روی ملاحظه و رعایت
multitudinism رعایت حال توده
to stand چیزیرادقیقا رعایت کردن
observe silence سکوت را رعایت کنید
regard رعایت راجع بودن به
economised رعایت اقتصاد کردن
economises رعایت اقتصاد کردن
economising رعایت اقتصاد کردن
economized رعایت اقتصاد کردن
circuit discipline رعایت انضباط مدار
economizes رعایت اقتصاد کردن
in deference to بملاحظه برای رعایت
gradualism رعایت اصول تدریج
economization رعایت اصول اقتصادی
economize رعایت اقتصاد کردن
regarded رعایت راجع بودن به
regards رعایت راجع بودن به
fashionableness رعایت سبک پسندیده
for short برای رعایت اختصار
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
roughly speaking تقریبا بدون رعایت دقت
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
quite the thing رعایت کننده سبک روز
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
High Church فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
expressionism هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionist هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
customs of war اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
to respect oneself رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
pacts قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
relative income hypothesis بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
ethnography تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicism متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interfaces تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
hellenism یونانی مابی اداب یونانی
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com