Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
unconventionality
عدم رعایت اداب و رسوم
Other Matches
judaize
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
formality
رعایت اداب ورسوم
breach of propriety
عدم رعایت اداب
formalism
رعایت ائین و اداب
relative income hypothesis
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
manner
رسوم
etiquette
رسوم
mores
رسوم
their customs
رسوم ایشان
conventionalism
پیروی از رسوم
the old ways
رسوم قدیم
folklore
رسوم اجدادی
to cling to the old ways
به رسوم قدیمی چسبیدن
souithernism
رسوم واداب جنوب
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
unconventional
ازاد از قیود و رسوم
unconverti nal
ازادازقیود یا رسوم غیرقراردادی
conventionalization
هم رنگی با ایین و رسوم
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
anglicises
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicised
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
provinciality
لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
anglicizes
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicized
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicize
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicising
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
irishism
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
revivalist
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
propriety of behaviour
اداب
devoir
اداب
good manners
اداب
elegant maners
اداب
practices
اداب
rules of decorum
اداب
etiquette
اداب
rite
اداب
ceremonial
اداب
ceremonials
اداب
habitude
اداب
manners
اداب
mores
اداب
he has no manners
اداب ندارد
tactfully
مبادی اداب
politest
مبادی اداب
protocols
اداب ورسوم
protocol
اداب ورسوم
politer
مبادی اداب
polite
مبادی اداب
punctual
اداب دان
tactful
مبادی اداب
unmennerly
بدون اداب
unmannered
بدون اداب
liturgies
اداب نماز
liturgy
اداب نماز
preciosity
اداب دانی
religious rites
اداب دینی
decorum
اداب دانی
to leave everything as it is
[not to change anything]
رسوم قدیمی را ثابت
[دست نخورده]
نگه داشتن
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
savoir vivre
دانش اداب ومعاشرت
customs of war
اداب عرفی جنگ
military courtesy
رفتارو اداب نظامی
military courtesy
اداب معاشرت نظامی
kith
علم اداب معاشرت
turkism
اداب وسنن ترکی
tactlessly
بدون مبادی اداب
ritually
از روی اداب ومراسم
etiquette
علم اداب معاشرت
punctiliously
بسیار مبادی اداب
tactless
بدون مبادی اداب
punctilious
بسیار مبادی اداب
anglomania
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
Scotticism
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
Scotticisms
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
toilet training
اموزش اداب توالت رفتن
frenchify
اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
smoothie
ادم مبادی اداب چرب زبان
sinify
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothy
ادم مبادی اداب چرب زبان
sinicize
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
cad
پست و بدون مبادی اداب بودن
cads
پست و بدون مبادی اداب بودن
keep up with the times
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
smoothies
ادم مبادی اداب چرب زبان
respect
رعایت
respects
رعایت
considerations
رعایت
observingly
با رعایت
ovservation
رعایت
observance
رعایت
observancy
رعایت
consideration
رعایت
formally
با رعایت
non observance of .....
عدم رعایت .....
observe
رعایت کردن
regardful
رعایت کننده
keep to
رعایت کردن
regard for others
رعایت دیگران
observed
رعایت کردن
non compliance
عدم رعایت
observes
رعایت کردن
inobservance
عدم رعایت
esteem
رعایت ارزش
observing
رعایت کردن
regard
رعایت توجه
heeded
ملاحظه رعایت
heeding
ملاحظه رعایت
heeds
ملاحظه رعایت
legality
رعایت قانون
regarded
رعایت توجه
observe silence
رعایت سکوت
heed
ملاحظه رعایت
to go through
رعایت کردن
to pass by any thing
رعایت نکردن
disrespect
عدم رعایت
ceremoniousness
رعایت تعارف
regards
رعایت توجه
nonconformity
عدم رعایت
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
propriety
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
bon ton
روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
multitudinism
رعایت حال توده
circuit discipline
رعایت انضباط مدار
respectfulness
رعایت احترام وادب
economizes
رعایت اقتصاد کردن
Please behave yourself . Please be courteous.
ادب را رعایت کنید
economized
رعایت اقتصاد کردن
for short
برای رعایت اختصار
fashionableness
رعایت سبک پسندیده
economised
رعایت اقتصاد کردن
economize
رعایت اقتصاد کردن
economises
رعایت اقتصاد کردن
to stand
چیزیرادقیقا رعایت کردن
economization
رعایت اصول اقتصادی
in deference to
بملاحظه برای رعایت
regards
رعایت راجع بودن به
observantly
از روی ملاحظه و رعایت
inobservance of a law
عدم رعایت قانون
gradualism
رعایت اصول تدریج
regarded
رعایت راجع بودن به
regard
رعایت راجع بودن به
to go to
رعایت کردن گذشتن از
economising
رعایت اقتصاد کردن
observe silence
سکوت را رعایت کنید
bluntness
عدم رعایت نزاکت یاتعارف
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
welfare
رعایت کردن خدمات اجتماعی
disregard
اعتنا نکردن عدم رعایت
indecorum
عدم رعایت ایین معاشرت
disregarded
اعتنا نکردن عدم رعایت
without regard for decency
بدون رعایت نزاکت یاادب
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disregards
اعتنا نکردن عدم رعایت
indelicately
بدون رعایت نزاکت یا فرافت
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
roughly speaking
تقریبا بدون رعایت دقت
quite the thing
رعایت کننده سبک روز
hardshell
سخت در رعایت ایین دینی
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
disregarding
اعتنا نکردن عدم رعایت
High Church
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
ceremonialism
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
expressionism
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionist
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
prettyism
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
customs of war
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
internationalism
عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
red tapery
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
multitudinist
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
to respect oneself
رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
ceremonialist
کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
p sexual relations
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
pacts
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
ethnography
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicism
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
tribial rugs
فرش های عشایری
[فرش های ایلی]
[اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com