Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English
Persian
unconcern
عدم علاقه خونسردی
Other Matches
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
indifference
خونسردی
phlegm
خونسردی
coolness
خونسردی
self-possession
خونسردی
composure
خونسردی
poikilothermism
خونسردی جانور
meekness
خونسردی ونرمی
ice
خونسردی و بی اعتنایی
ckoke up
از کف دادن خونسردی
indifferently
از روی خونسردی یا بی علاقگی
boil
[خونسردی خود را از دست دادن]
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
to lose one's temper
متین بودن خونسردی نشان دادن
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
stomachy
بی علاقه
penchant
علاقه
disinterested
: بی علاقه
unresponsive
بی علاقه
affection
علاقه
nonchalant
بی علاقه
bind
علاقه
ties
علاقه
binds
علاقه
interest
علاقه .
tie
علاقه
interests
علاقه .
interests
علاقه
interest
علاقه
fondness
علاقه
uninterested
بی علاقه
focal point
علاقه - سرگرمی
consuming
علاقه-عشق
necrophagia
علاقه به اجساد
laceman
علاقه بند
calf love
علاقه دمدمی
self concern
علاقه بنفس
interestedness
علاقه مندی
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
renunciation
قطع علاقه
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
tendencies
علاقه مختصر
enthusiasts
علاقه مند
liking
ذوق علاقه
tendency
علاقه مختصر
disinterest
علاقه نداشتن
concerned
علاقه مند
interested
علاقه مند
enthusiast
علاقه مند
fondly
از روی علاقه
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
put up with
<idiom>
علاقه مند
disaffection
عدم علاقه
beloved
مورد علاقه
enthusiastic
علاقه مند
property
علاقه مایملک
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
shebang
امر مورد علاقه
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
spelunking
علاقه به غار شناسی
fancies
تفننی علاقه داشتن به
to pique
علاقه مند کردن
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
fancied
تفننی علاقه داشتن به
fancy
تفننی علاقه داشتن به
fancying
تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexual
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
zeal
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com