English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (12 milliseconds)
English Persian
default عدم پرداخت بدهی
defaulted عدم پرداخت بدهی
defaulting عدم پرداخت بدهی
defaults عدم پرداخت بدهی
Search result with all words
liquidation پرداخت بدهی
insolvency عدم توانایی در پرداخت بدهی
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
solvency توانایی پرداخت بدهی
due بدهی موعد پرداخت
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
chargeable قابل بدهی یا پرداخت
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
debt of honour بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
delegatee کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
judgement dept بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
monetization پرداخت نقدی بدهی
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
the d. of a debt پرداخت بدهی
liquidation [of something] پرداخت بدهی [اقتصاد]
realization [American E] [of something] پرداخت بدهی [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] پرداخت بدهی [اقتصاد]
Other Matches
conversion استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
debt بدهی
debts بدهی
debits بدهی
debiting بدهی
indebtedness بدهی
liability بدهی
due بدهی
liabilities بدهی
debit بدهی
debited بدهی
liability to disease بدهی
debit card کارت بدهی
floating debt بدهی متغیر
legal liability بدهی قانونی
backs بدهی پس افتاده
back بدهی پس افتاده
public debt بدهی دولت
private debt بدهی خصوصی
due bill سند بدهی
net debt بدهی خالص
to be in debt بدهی داشتن
to get into debt بدهی پیداکردن
national debt بدهی ملی
debt burden بار بدهی
debit note صورتحساب بدهی
debt perpetrator مرتکب بدهی
oxygen debt بدهی اکسیژن
liabilities and assets بدهی و دارایی
current liability بدهی جاری
capital liability بدهی سرمایه
debiting حساب بدهی
debiting ستون بدهی
promissory notes سند بدهی
promissory notes برگه بدهی
promissory note سند بدهی
bank overdraft بدهی به بانک
promissory note برگه بدهی
debits ستون بدهی
an active debt بدهی با ربح
debited ستون بدهی
debited حساب بدهی
book debts بدهی دفتری
capital liability بدهی درازمدت
debit حساب بدهی
credit notes سند بدهی
debit ستون بدهی
arrear بدهی پس افتاده
debt perpetrator خطاکار در بدهی
credit note سند بدهی
debits حساب بدهی
debts بدهی داشتن
contingent liability بدهی احتمالی
contingent liability بدهی اتفاقی
arrear بدهی معوق
acknowledgement of debt اقرار به بدهی
acknowladgement of debt قبول بدهی
debt بدهی داشتن
absolute liability بدهی مطلق
liability insurance بیمه بدهی
admission of liability قبول بدهی
collective liability بدهی جمعی
up to the eyes in debt تا گردن زیر بدهی
embarrassed with debts زیر بار بدهی
debit در ستون بدهی گذاشتن
debits در ستون بدهی گذاشتن
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
to pay one's way بدهی بهم نزدن
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
debiting در ستون بدهی گذاشتن
To be in debt up to ones ears. غرق بدهی بودن
debited در ستون بدهی گذاشتن
charge account حساب بدهی مشتری
deep in debt تا گردن زیر بدهی
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
to detain one's due بدهی خودرا نگه داشتن
to pay off a debt [mortgage] بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
debits به حساب بدهی کسی گذاشتن
emcumbered with debts زیر بار قرض یا بدهی
debiting به حساب بدهی کسی گذاشتن
debited به حساب بدهی کسی گذاشتن
debit به حساب بدهی کسی گذاشتن
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
omittance is no quit tance بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
pay off با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
debt of record بدهی قانونی record of court محکوم به
billing صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
Could you lend me some money ? می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
Could you move the table a little bit ? ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
good riddance <idiom> وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
lien حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
burnisher پرداخت گر
disbursement پرداخت
pt پرداخت
refunded پس پرداخت
discharges پرداخت
refinishing پرداخت
making good پرداخت
lustreer پرداخت
refund پس پرداخت
discharging پرداخت
discharge پرداخت
glosser پرداخت گر
furbisher پرداخت گر
polish پرداخت
finish پرداخت
renderings پرداخت
finishes پرداخت
rendering پرداخت
defrayal پرداخت
finishing touches پرداخت
finishing پرداخت
polishes پرداخت
bleaching پرداخت
glaze پرداخت
remitment پرداخت
settlement پرداخت
outlay پرداخت
expenditure پرداخت
trim پرداخت
settlements پرداخت
glazes پرداخت
payment پرداخت
paying پرداخت
pay پرداخت
refunding پس پرداخت
pays پرداخت
payments پرداخت
refunds پس پرداخت
advice note دستورپیش پرداخت
shear پرداخت فرش
indemnification پرداخت غرامت
advance payment پیش پرداخت
payees پرداخت شونده
pre paid پیش پرداخت
casual payment پیش پرداخت
bilk گذاشتن از پرداخت
back freigt پرداخت کرایه
a bradent وسیله پرداخت
annual payment پرداخت سالیانه
average payment پرداخت متوسط
by payment از طریق پرداخت
progress payments پرداخت تدریجی
reimbursable قابل پرداخت
payment in advance پیش پرداخت
payment by instalments پرداخت به اقساط
payer پرداخت کننده
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
payable at sight پرداخت دیداری
remittable قابل پرداخت
pay off پرداخت کردن
part payment پرداخت اقساطی
remittal گذشت پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
smoothing plane رنده پرداخت
spot cash پرداخت نقدی
payment in due cource پرداخت به موقع
prompt payment پرداخت فوری
prest پیش پرداخت
prepayment پیش پرداخت
pre payment پیش پرداخت
punctual payment پرداخت در سر وعده
planishing tool ابزار پرداخت
planish پرداخت کردن
period of grace مهلت پرداخت
payor پرداخت کننده
payment terms شرایط پرداخت
payment stopped توقف پرداخت
payment in kind پرداخت جنسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com