Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English
Persian
to pretend an excuse
عذر برانگیختن بهانه انگیختن
Other Matches
to offer an excuse
بهانه انگیختن
abrade
بر انگیختن
urging
انگیختن
urged
انگیختن
urge
انگیختن
impassion
بر انگیختن
motivate]
انگیختن
urges
انگیختن
to set on
انگیختن
to stir up
انگیختن
inanimate
انگیختن
motives
انگیختن
motive
انگیختن
motivate
انگیختن
inciting
انگیختن
incites
انگیختن
incited
انگیختن
incite
انگیختن
occasions
انگیختن
occasioned
انگیختن
occasion
انگیختن
motivated
انگیختن
motivates
انگیختن
motivating
انگیختن
impulses
بر انگیختن
occasioning
انگیختن
impulse
بر انگیختن
stimulate
تهییج کردن انگیختن
infusing
القاء کردن بر انگیختن
infuses
القاء کردن بر انگیختن
infused
القاء کردن بر انگیختن
stimulated
تهییج کردن انگیختن
stimulates
تهییج کردن انگیختن
fire
بیرون کردن انگیختن
to instigate a programme of reforms
بر انگیختن برنامه اصلاحات
infuse
القاء کردن بر انگیختن
fired
بیرون کردن انگیختن
fires
بیرون کردن انگیختن
to instigate something
[negative]
بر انگیختن
[کار بدی]
motivating
انگیختن موجب و سبب شدن
motivated
انگیختن موجب و سبب شدن
motivates
انگیختن موجب و سبب شدن
motivate
انگیختن موجب و سبب شدن
pretexts
بهانه
subterfuge
بهانه
allegation
بهانه
peg
بهانه
allegations
بهانه
pegs
بهانه
subterfuges
بهانه
fiction
بهانه
excuse
بهانه
alibis
بهانه
alibi
بهانه
pleas
بهانه
plea
بهانه
excused
بهانه
comeback
بهانه
comebacks
بهانه
excuses
بهانه
excusing
بهانه
cover shame
بهانه
fictions
بهانه
essoin
بهانه
guize
بهانه
pretext
بهانه
put off
بهانه
to key up
برانگیختن
tarre
برانگیختن
key up
برانگیختن
actuate
برانگیختن
roust
برانگیختن
to put the wind up
برانگیختن
instigating
برانگیختن
whet
برانگیختن
excites
برانگیختن
excite
برانگیختن
foments
برانگیختن
stimulation
برانگیختن
fomenting
برانگیختن
fomented
برانگیختن
foment
برانگیختن
arousing
برانگیختن
arouses
برانگیختن
aroused
برانگیختن
arouse
برانگیختن
abetting
برانگیختن
prompts
برانگیختن
prompt
برانگیختن
instigate
برانگیختن
instigated
برانگیختن
abet
برانگیختن
abets
برانگیختن
abetted
برانگیختن
instigates
برانگیختن
prompted
برانگیختن
under the pretence of illness
به بهانه نا حوشی
under the plea of
بعنوان به بهانه
under the mask of
به بهانه در لفافه
under the d. of
به بهانه درلفافه
persnickety
بهانه گیر
pretense
بهانه ادعا
alibi
بهانه اوردن
alibis
بهانه اوردن
to gain time
به بهانه گذراندن
to pretend an excuse
بهانه کردن
finicky
بهانه گیر
nitpicking
بهانه گیری
fetched
بهانه طفره
fetches
بهانه طفره
pretence
بهانه ادعا
pretences
بهانه ادعا
pretenses
بهانه ادعا
mask
لفافه بهانه
masks
لفافه بهانه
To trump uo an excuse.
بهانه براشیدن
To make excuses . To quibble.
بهانه کردن
To look for a pretext ( an excuse ).
پی بهانه گشتن
To find fault.
بهانه گرفتن
fetch
بهانه طفره
pernickety
بهانه گیر
factitious
بهانه کننده
pretexts
بهانه اوردن
evasions
بهانه حیله
pretext
بهانه اوردن
feigner
بهانه انگیز
evasion
بهانه حیله
prods
سک زدن برانگیختن
excitation
تحریک برانگیختن
work up
بتدریج برانگیختن
rewake
دوباره برانگیختن
put out
رنجاندن برانگیختن
prod
سک زدن برانگیختن
prodding
سک زدن برانگیختن
prodded
سک زدن برانگیختن
inexcusable
بدون بهانه نبخشیدنی
he is ready at excuses
برای بهانه انگیزی
excuseless
بهانه برمدار نبخشیدنی
feigningly
از روی بهانه یا تزویر
purporst
بهانه مفهوم شدن
dissembles
وانمودکردن بهانه کردن
dissembling
وانمودکردن بهانه کردن
dissemble
وانمودکردن بهانه کردن
dissembled
وانمودکردن بهانه کردن
feignedly
ازروی بهانه باتزویر
to a ignorance
نادانی بهانه کردن
to incite somebody to rebellion
کسی را به شورش برانگیختن
to incite somebody to something
کسی را به کاری برانگیختن
provokes
دامن زدن برانگیختن
provoke
دامن زدن برانگیختن
irritate
برانگیختن خشمگین کردن
irritated
برانگیختن خشمگین کردن
irritates
برانگیختن خشمگین کردن
act
روح دادن برانگیختن
acted
روح دادن برانگیختن
heat
گرم کردن برانگیختن
heats
گرم کردن برانگیختن
provoked
دامن زدن برانگیختن
whomp up
قیام کردن برانگیختن
evince
موجب شدن برانگیختن
evinced
موجب شدن برانگیختن
evinces
موجب شدن برانگیختن
evincing
موجب شدن برانگیختن
to word up
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
exacerbates
تشدید کردن برانگیختن
exacerbate
تشدید کردن برانگیختن
exacerbated
تشدید کردن برانگیختن
exacerbating
تشدید کردن برانگیختن
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
A fusspot.
آدم بهانه گیر (ایرادی )
an implausible excuse
بهانه یا عذر غیر موجه
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
ییله جو را بهانه بسیار است .
to get off with somebody
کسی را از نظر جنسی برانگیختن
to try to get off with somebody
کسی را از نظر جنسی برانگیختن
picked quarrel
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
nettle
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
essoin
بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
to key up any to do s.th.
<idiom>
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
sickest
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
laser
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
lasers
روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
to pretend illness
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
to instigate something
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
exasperated
ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperates
ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperate
ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperating
ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
raises
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raise
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com