Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 239 (14 milliseconds)
English
Persian
deck
عرشه کشتی
decked
عرشه کشتی
decks
عرشه کشتی
Search result with all words
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
shroud
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shrouded
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
breastwork
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
deck house
اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
deckhand
کارگر عرشه کشتی
deckhouse
اتاق روی عرشه کشتی
forecastle
قسمت جلو عرشه کشتی
foredeck
قسمت جلو عرشه کشتی
free board
فاصله بین اب و عرشه کشتی
hatch way
روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
holystone
سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
hull down
از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
hurricane deck
عرشه سبک فوقانی کشتی
orlop
عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck
عرشه زیرین کشتی جنگی
poop deck
عرشه کوچک فوقانی کشتی
razee
کشتی ای که عرشه بالای انرابرداشته باشندکه کوتاه شود
roundhouse
عرشه فوقانی کشتی
scuttlebutt
بشکه اب عرشه کشتی
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
the deck was a
عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
topmast
دومین دکل کشتی از عرشه
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
Other Matches
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
decks
عرشه
decks
: عرشه
decked
عرشه
decked
: عرشه
baldachin
عرشه
deck
عرشه
deck
: عرشه
elevated d.
عرشه
shipboard
عرشه
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
on the deck
در روی عرشه
under deck
زیر عرشه
main stage
عرشه اصلی
deck load
فرفیت عرشه
flight decks
عرشه پرواز
well deck
عرشه بارگیری
weather deck
عرشه باز
topside
روی عرشه
on deck
روی عرشه
decks
عرشه ناو
decked
عرشه ناو
topsides
در عرشه در راس
shipboard
عرشه ناو
topside
در عرشه در راس
flight deck
عرشه پرواز
deck
عرشه ناو
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
flight decks
عرشه ناو هواپیمابر
on the deck
روی عرشه ناو
flight deck
عرشه ناو هواپیمابر
deck alert
اماده باش عرشه
below
قسمت زیر عرشه
decks
عرشه دار کردن
decked
عرشه دار کردن
deck
عرشه دار کردن
gunwale
لبه عرشه ناو
deck pads
پادری عرشه ناو
main deck
عرشه اصلی ناو
deck cargo
بار روی عرشه
board clamps
بست زنجیرهای عرشه ناو
officer of the deck
افسر نگهبان عرشه ناو
deck alert
حالت اماده باش در روی عرشه
hatches
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatched
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatch
دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
boom vang
طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
turtleback
لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
shroud
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
shrouded
طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
flattest
پل کشتی
argo
کشتی
carinae
کشتی
carina
کشتی
foreship
سر کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
bilge
اب ته کشتی
by water
با کشتی
hulk
کشتی
deck
پل کشتی
flat
پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
bottom
کشتی
bottoms
کشتی
ship
کشتی
ship haven
یک کش کشتی
ships
کشتی
aft
در پس کشتی
ark
کشتی
catch
کشتی کج
board
کشتی
decks
پل کشتی
boarded
کشتی
afloat
در کشتی
on shipboard
در کشتی
collier
کشتی
vessels
کشتی
vessel
کشتی
on the sea
در کشتی
on the water
در کشتی
decked
پل کشتی
on board a ship
در کشتی
wrestling
کشتی
hulks
کشتی
puppis
کشتی دم
amid ships
درمیان کشتی
aeroboat
کشتی طیار
amidships
درمیان کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
aerographer
هواشناسی کشتی
alee
پناهگاه کشتی
shipwrecks
کشتی شکستگی
wreck
کشتی شکستگی
afterdeck
عقب کشتی
air ship
کشتی هوایی
strand
به گل نشستن کشتی
aport
بطرف چپ کشتی
wrestling
کشتی گیری
shipwrecked
کشتی شکستگی
bige water
گنداب کشتی
berthing
خوابگاه کشتی
bilge water
گنداب کشتی
shipwreck
کشتی شکستگی
bill of loading
بارنامه کشتی
bill of loading
جواز کشتی
To launch a ship (boat).
کشتی به آب انداختن
berths
خوابگاه کشتی
bill of lading
ستمی کشتی
argosy
کشتی بزرگ
argosy
کشتی تجاری
at the fore
در جلوی کشتی
double-deckers
کشتی دوعرشهای
auxiliary ship
کشتی تدارکاتی
double-decker
کشتی دوعرشهای
affreightment
اجاره کشتی
flagship
کشتی دریادار
bos'n
افسر کشتی
sterns
عقب کشتی
boat
کشتی کوچک
boats
کشتی کوچک
galley
اشپزخانه کشتی
bo's'n
افسر کشتی
bulkheads
تیغه در کشتی
aboard
روی کشتی
bosun
افسر کشتی
sternest
عقب کشتی
patrols
کشتی اکتشافی
patrolling
کشتی اکتشافی
patrolled
کشتی اکتشافی
fob
تحویل کشتی
bosuns
افسر کشتی
stern
عقب کشتی
patrol
کشتی اکتشافی
sterner
عقب کشتی
bulkhead
تیغه در کشتی
tricks
فن و بندهای کشتی
commercial marine
کشتی تجاری
wrecks
کشتی شکستگی
navy
کشتی جنگی
towing boat
کشتی یدک کش
wrecking
کشتی شکستگی
battleships
کشتی جنگی
naval
وابسته به کشتی
navies
کشتی جنگی
battleship
کشتی جنگی
tonnage
فرفیت کشتی
flagships
کشتی دریادار
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
the ship was wrecked
کشتی شکست
packet boat
کشتی نامه بر
pancratist
کشتی گیر
parent ship
کشتی مادر
passenger liner
کشتی مسافری
passenger liner
کشتی مسافربری
pilotage
راهنمایی کشتی
pleasure boat
کشتی تفرجی
predial or prae
کشتی روستایی
the ship leaks
کشتی اب تو میدهد
the ship is in d.
کشتی در خطراست
privateer
کشتی مسلح
the rudder of a ship
سکان کشتی
the roll of a ship
غلت کشتی
rhumb
خط سیر کشتی
steamship
کشتی بخاری
on shipboard
سوار کشتی
matman
کشتی گیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com