Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (6 milliseconds)
English	Persian
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
Other Matches
rehabilitation	اعاده اعتبار
rehabilitates	اعاده اعتبار کردن
rehabilitated	اعاده اعتبار کردن
rehabilitating	اعاده اعتبار کردن
rehabilitation	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
rehabilitate	اعاده اعتبار کردن
republication of will	اعاده اعتبار وصیت نامه
disgharge of bankrupt	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
petition	عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned	عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning	عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions	عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
lodge an a appeal	عرضحال دادن
implead	عرضحال دادن
pleadable	قابل عرضحال دادن
to lodge an a	عرضحال استیناف دادن
sue for dawages	عرضحال خسارت دادن
sued	عرضحال دادن عارض شدن
sue	عرضحال دادن عارض شدن
pleads	لابه کردن عرضحال دادن
pleaded	لابه کردن عرضحال دادن
plead	لابه کردن عرضحال دادن
suing	عرضحال دادن عارض شدن
sues	عرضحال دادن عارض شدن
to sue for damages	عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to sue out a writ	حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
remand	اعاده دادن
reverted	اعاده دادن
revert	اعاده دادن
reverting	اعاده دادن
reverts	اعاده دادن
restoring	اعاده دادن
restored	اعاده دادن
restore	اعاده دادن
remanding	اعاده دادن
remands	اعاده دادن
restores	اعاده دادن
remanded	اعاده دادن
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
application	عرضحال
declaration	عرضحال
declarations	عرضحال
petition	عرضحال
applications	عرضحال
petitions	عرضحال
petitioning	عرضحال
petitioned	عرضحال
legalize	اعتبار قانونی دادن
to legalize a signature	اعتبار قانونی دادن
legalizes	اعتبار قانونی دادن
legalized	اعتبار قانونی دادن
legalised	اعتبار قانونی دادن
legalises	اعتبار قانونی دادن
credit squeeze	کاهش دادن اعتبار
legalising	اعتبار قانونی دادن
hand it to (someone) <idiom>	به کسی اعتبار دادن
legalizing	اعتبار قانونی دادن
pleader	عرضحال دهنده
suit	دادخواست عرضحال
suited	دادخواست عرضحال
suits	دادخواست عرضحال
lodgement	تسلیم عرضحال
petition to court of first instance	عرضحال بدوی
petition to court of appeal	عرضحال استینافی
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
overdraw	بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
give someone their due <idiom>	دادن اعتبار به شخص شایسته
suitor	عرضحال دهنده مدعی
petitioner	متظلم دادخواه عرضحال
suitors	عرضحال دهنده مدعی
petitioners	متظلم دادخواه عرضحال
plaints	شکوائیه دادخواست عرضحال
plaint	شکوائیه دادخواست عرضحال
appropriation	اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
solicitor	کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
to lodge a complaint	عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
solicitors	کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
returned	اعاده
recourse	اعاده
return	اعاده
returns	اعاده
repetitions	اعاده
repetition	اعاده
redintegration	اعاده
rebounded	اعاده
restitution	اعاده
returning	اعاده
restoration	اعاده
reestablishment	اعاده
rebounding	اعاده
rebounds	اعاده
rebound	اعاده
we cannot trace the petitioner	نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
restoring	اعاده کردن
re hearing	اعاده دادرسی
restorable	قابل اعاده
restoratives	اعاده کننده
restorer	اعاده دهنده
restorers	اعاده دهنده
restores	اعاده کردن
restore	اعاده کردن
re-entry	اعاده تصرف
restored	اعاده کردن
restoration	اعاده ترمیم
re trial	اعاده دادرسی
reconversion	اعاده مالکیت
reconveyance	اعاده مجدد
recessions	اعاده کسادی
recuperative	اعاده دهنده
recession	اعاده کسادی
new trial	اعاده دادرسی
returns	اعاده بازگشت
returning	اعاده بازگشت
returned	اعاده بازگشت
return	اعاده بازگشت
restitution	اعاده تصرف
restorative	اعاده کننده
re entry	اعاده تصرف
restitute	اعاده کردن
overdraw	بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
rehabilitation	اعاده حیثیت مجرم
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
rectus in curia	اعاده حق ترافع در دادگاه
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
retour sans protet	اعاده بدون اعتراض
reverter	حکم اعاده وضع
replevin	دعوی اعاده مالکیت
corrupts	تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting	تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted	تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt	تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
vindication	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
revalorization	اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
irredentism	سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
authentication	به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
to esteem somebody or something [for something]	قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
rehabilitates	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
importance	اعتبار
void	بی اعتبار
credit line	حد اعتبار
credits	اعتبار
reputability	اعتبار
credibility	اعتبار
estimating	اعتبار
validity	اعتبار
prestige	اعتبار
budget	اعتبار
budgeted	اعتبار
budgets	اعتبار
funded	اعتبار
entitlements	اعتبار
entitlement	اعتبار
estimates	اعتبار
advances	اعتبار
advance	اعتبار
reputations	اعتبار
reputation	اعتبار
line of cerdit	خط اعتبار
estimated	اعتبار
estimate	اعتبار
appropriation symbol	کد اعتبار
advancing	اعتبار
credited	اعتبار
creditless	بی اعتبار
creditability	اعتبار
authenticity	اعتبار
prestigious	با اعتبار
invalid	: بی اعتبار
standing	اعتبار
invalids	: بی اعتبار
esteem	اعتبار
influencing	اعتبار
influences	اعتبار
influenced	اعتبار
influence	اعتبار
value	اعتبار
values	اعتبار
valuing	اعتبار
crediting	اعتبار
credit	اعتبار
fund	اعتبار
validation	اعتبار
consensual validity	اعتبار وفاقی
expenditure credit	اعتبار مصرف
authority	اجازه اعتبار
expired	بدون اعتبار
expenditure credit	اعتبار هزینه
concurrent validity	اعتبار همزمان
stock funds	اعتبار خریدنقدی
consumption credit	اعتبار مصرفی
trusted	اعتقاد اعتبار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com