Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English
Persian
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
Other Matches
lot
جنس عرضه شده برای فروش
to offer
عرضه کردن
[ کالا]
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
oversell
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
sue and losse part
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
to offer a reward
[for]
عرضه کردن پاداشی
[برای]
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sales tax
مالیات بر فروش کالا
selling costs
هزینههای فروش کالا
total revenue
قیمت کل فروش یک کالا
proforma
پیشنهاد فروش کالا
marketplace
میدان فروش کالا بازار
proforma
صورت حساب فروش کالا
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
duopoly
انحصار فروش کالا بین دونفر
door to door selling
فروش کالا بصورت دوره گردی
chandler
کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
cartel
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
dynast
عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
final goods
کالا برای مصرف نهائی
partial substitution
جانشینی کامل برای دو کالا
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
tendered
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
pallet
سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
price line pricing
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
on offer
اماده برای فروش
sales
برای فروش حراجی
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
production
ساخت مواد برای فروش
spot price
قیمت برای فروش فوری
productions
ساخت مواد برای فروش
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
trading stamp
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
product
محصول تولید شده برای فروش
products
محصول تولید شده برای فروش
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
sales talk
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
offered
عرضه کردن
offer
عرضه کردن
presented
عرضه کردن
offers
عرضه کردن
presenting
عرضه کردن
presents
عرضه کردن
provide
عرضه کردن
present
عرضه کردن
provides
عرضه کردن
current asset cycle
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
market
به بازار عرضه کردن
to put on the market
به بازار عرضه کردن
offers
پیشکش کردن عرضه
offered
پیشکش کردن عرضه
offer
پیشکش کردن عرضه
marketed
به بازار عرضه کردن
to place on the market
به بازار عرضه کردن
markets
به بازار عرضه کردن
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
epos
سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
indirect objects
کالا اعتراض کردن
acceptance of goods
قبول کردن کالا
to boycott goods
تحریم کردن کالا
object
کالا اعتراض کردن
release
ترخیص کردن کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
releases
ترخیص کردن کالا
direct objects
کالا اعتراض کردن
objected
کالا اعتراض کردن
objects
کالا اعتراض کردن
objecting
کالا اعتراض کردن
released
ترخیص کردن کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
lot
کالا بقطعات تقسیم کردن
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
jobs
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
handles
خرید و فروش کردن
sell short
پیش فروش کردن
handle
خرید و فروش کردن
to sell short
پیش فروش کردن
sale short
پیش فروش کردن
presell
پیش فروش کردن
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
to make a complaint
[about]
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
dowdy
بی عرضه
efficiency
عرضه
proffering
عرضه
slouchy
بی عرضه
offer
عرضه
proffered
عرضه
proffers
عرضه
proffer
عرضه
offers
عرضه
supplied
عرضه
presentations
عرضه
good for nothing
بی عرضه
presentation
عرضه
supplying
عرضه
supply
عرضه
aggregate supply
عرضه کل
total supply
عرضه کل
offered
عرضه
inept
بی عرضه
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com