Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
baby house
عروسک خانه
Other Matches
dolls
عروسک
dolly
عروسک
puppets
عروسک
doll
عروسک
puppet
عروسک
toy
عروسک
toys
عروسک
moppet
عروسک
dollies
عروسک
alkekengi
عروسک پس پرده
toylike
عروسک وار
dollish
عروسک مانند
doll play
عروسک بازی
puppetry
عروسک بازی
rag dolls
عروسک پارچه یی
rag doll
عروسک پارچه یی
rag baby
عروسک کهنهای
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
puppet
عروسک خیمه شب بازی
puppets
عروسک خیمه شب بازی
gimcrack
قشنگ و بی مصرف عروسک
fantoccini
عروسک خیمه شب بازی
jumping jack
عروسک خیمه شب بازی
playhouse
اطاق عروسک بچه
playhouses
اطاق عروسک بچه
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
golliwogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
physalis
عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
golliwogg
عروسک سیاه وعجیت و غریب
golliwog
عروسک سیاه وعجیب و غریب
gollywogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
scaramouche
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی
marionettes
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
scaramouch
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی
marionette
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
to pull the wires
سیمهای عروسک خیمه شب بازی رادردست داشتن
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb
خانه خانه کردن
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
within doors
در خانه
furnace house
خانه
lodge
خانه
lodged
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
tersellated
خانه خانه
her house
خانه اش
door-to-door
خانه به خانه
domiciles
خانه
door to door
خانه به خانه
homes
خانه
roommates
هم خانه
roommate
هم خانه
her house
خانه ان زن
houseroom
جا در خانه
lodges
خانه
alveolate
خانه خانه
socket
خانه
shacks
خانه
cloisonne
خانه خانه
pigeon hole
خانه
pigeon-hole
خانه
pigeon-holes
خانه
pied-a-terre
خانه
shack
خانه
honeycomb
خانه خانه
double-fronted
خانه دو در
houses
خانه
house
خانه
housed
خانه
housing
خانه ها
honeycombs
خانه خانه
cellulated
خانه خانه
domicile
خانه
houseless
بی خانه
lares
خانه
dwellings
خانه
sockets
خانه
checkered
خانه خانه
cell
خانه
quarterage
خانه
i was under his roof
در خانه
dwelling
خانه
cellular
خانه خانه
pieds-a-terre
خانه
rooms
خانه
materfamilias
زن خانه
cells
خانه
room
خانه
home
خانه
lar
خانه
bordel
فاحشه خانه
bawdy house
جنده خانه
bindery
صحاف خانه
bookbindery
صحاف خانه
cottage
خانه روستایی
domestic
خانه دار
boy
خانه شاگرد
boys
خانه شاگرد
poor house
گدا خانه
cottages
خانه روستایی
vegetable soil
خانه باغی
pinacotheca
نگار خانه
camera obscura
تاریک خانه
opposite the house
مقابل خانه
opposite to the house
روبروی خانه
boathouse
قایق خانه
caserne
سرباز خانه
houseroom
اتاق خانه
houseproud
دلخوش به خانه
cabana
خانه کوچک
mobile home
خانه متحرک
orphan asylum
یتیم خانه
butler pantry
ابدار خانه
brick yard
اجرپز خانه
orphon a
یتیم خانه
furniture
اثاث خانه
mobile homes
خانه متحرک
bawdy house
فاحشه خانه
pesthouse
خسته خانه
pest house
خسته خانه
panel house
جنده خانه
active cell
خانه کاری
observatories
رصد خانه
observatory
رصد خانه
menage
خانه داری
boathouses
قایق خانه
departments
وزارت خانه
department
وزارت خانه
home-grown
محصول خانه
photographer's studio
عکاس خانه
homeowner
صاحب خانه
homeowners
صاحب خانه
house arrest
بازداشت در خانه
houseboy
خانه شاگرد
builders
خانه ساز
canteens
سفره خانه
pigeonhole
خانه قفسه
houseboat
خانه قایقی
wanigan
خانه سیار
wash house
رختشوی خانه
armory
اسلحه خانه
houseboats
خانه قایقی
refineries
تصفیه خانه
refinery
تصفیه خانه
alveolus
شش خانه حبابچه
schoolhouse
خانه مدیراموزشگاه
schoolhouses
خانه مدیراموزشگاه
houseproud
خانه سرفراز
houseboys
خانه شاگرد
canteen
سفره خانه
builder
خانه ساز
pumping station
تلمبه خانه
housewifely
خانه دار
tan yard
دباغ خانه
housewifery
خانه دار
hub or hub by
خانه دار
systems house
خانه سیستم ها
husbandman
سرپرست خانه
pumping ststion
تلمبه خانه
mistress of the house
بانوی خانه
summer house
خانه تابستانی
luft
خانه فرار
tannage
دباغ خانه
house agent
دلال خانه
house to get
خانه اجارهای
house to let
خانه اجارهای
house top
بام خانه
telephone station
تلفن خانه
teahouse
چای خانه
teahouse
قهوه خانه
tea house
قهوه خانه
household art
فن اداره خانه
materfamilias
بانوی خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com